پارت

پارت 7⃣1⃣
اوووف خدای من مشکلام کم بود اینم بهش اضافه شد خدا لعنتت کنه پارسا هرچی میکشم از توعه
الان من با این قومی که گیرایشون کمه چیکار کنم
مادرمنم کلا عقلشو از دست داده میگه اگه داماد ادم پارسا باشه افتخاره اخه اون نکبت افتخار داره با اون معشوقش
سوفیا تو با معشوقش چیکار داری
کاری ندارم وجدان جون فقط ازش بدم میاد
- چرا ازش بدت میاد
- به توچه وجدان اه دست از سرم بردار
دیگه دارم دیوونه میشم
لباس خوابمو عوض کردم وکیفمو برداشتم به سمت سالن غذاخوری رفتم
سلام به همه
پدر: سلام عزیزم صبح بخیر
صبح شماهم بخیر پدر
یه صندلی بیرون کشیدم وروش نشستم تنها به خوردن یه برش کیک بسنده کردم و سالنو ترک کردم
به خدمه گفتم ماشینمو بیاره سوار ماشین شدم وبه سمت بیمارستان رفتم .
به محض رسیدنم به بیمارستان تمامی همکارام ودوستام بهم تبریک گفتن
فکر اینجاشو نکرده بودم
هیچ جوابی به ذهنم نمیرسید اگه انکارم میکردم کلی حرف برام در میاوردن که عجب اب زیرکاهیه
پس بیخیال شدم وبه بیمارام رسیدگی کردم
دیدگاه ها (۱)

فڪـ کنـ سر صبحـ 🌻 پاشے بـــعــد آقاتـ 👨 🏻 ایـــــنجـــورے به...

یه عدد زن زندگی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط