و امان...از لحظه ایکه خنده ی دخترکی در گلو می خشکد!و سفره ی پهنی،به طعمِ خاک، آغشته می گردد!ما را با تمامِ ذرّاتِ دردتان،شریک کنید؛این تنها سهمِ تلخی است،که آراممان می کند!