یا حبیب الباکین
یا حبیب الباکین
یکی از واعظان مشهور تهران بود
از منزل بیرون آمد که شب اول محرّم به منبرهای دههی عاشورا که وعده داده بود برسد
وسط کوچه پیر زنی را دید که به او گفت من ده شب در منزلم روضه دارم لطفا هر ده شب بیایید و برای ما روضه بخوانید
واعظ گفت: وقت ندارم
پیرزن گفت: هر وقت که به منزل برگشتید تشریف بیاورید اگرچه به اندازه چند دقیقه
واعظ با بی میلی قبول کرد
شب اول که از روضه برمیگشت به همان منزل رفت
پرچم سیاه کوچکی بالای در آویزان بود و روی پرچم نوشته بود: #سلام_بر_حسین_شهید
او را به اتاقی راهنمایی کردند دید چند زن با چادر مشکی نشسته بودند
و چون صندلی نداشتند چند آجر را روی هم چیده بودند تا واعظ روی آن بنشیند
واعظ نشست روی آجرها و از فضایل اباعبدالله الحسین علیه السلام گفت و روضه ای خواند وبا جمله صلی اللّه علیک یا اباعبداللّه و دعا کردن به مجلس خاتمه داد
شب ششم که از مجالس مهم شهر برگشت خسته بود با خود گفت خوب است امشب منزل پیر زن را نادیده انگاشته و نروم.
به منزل خود رفت و شام خورد و به درون بستر رفت که بخوابد.
به محض آنکه خوابید حضرت بی بی عالم صدّیقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللّه علیها را در خواب دید، خدمت حضرتش عرض ادب کرد.
ولی بی بی نسبت به واعظ بیاعتنا بود،
واعظ لرزید و گفت: مگر از من خطائی سرزده که اینگونه به من بیمهرید؟
حضرت فرمود: چرا آن پیرزن را منتظر نگهداشتی و نرفتی!؟
واعظ از خواب برخاست و تند تند لباس پوشید و رفت، دید پیرزن دم در ایستاده و نگاه به راه میکند.
به محض آنکه او را دید گفت: چرا اینقدر دیرکردی؟
واعظ که قلبش میطپید و از چشمانش اشک میبارید چیزی نگفت و به درون منزل رفت و از هر شب بهتر روضه خواند.
چه مجلسی بود آن شب گویی هزاران نفر آنجا نشسته بودند
او فهمید هرکجاکه روضه امام حسین علیه السلام هست آنجا صاحب عزا بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها هم هستند.(1)
در مقام روضهات این بس که قبل از هر کسی
حــــــــــضرت زهرا سلام الله علیها میرســــد
اولین مستمع مجلس روضه زهراسلام الله علیها است
باز هم محضرتان نیستم، از دور سلام...
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن
وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
اللهم عجل لولیک الفرج
یکی از واعظان مشهور تهران بود
از منزل بیرون آمد که شب اول محرّم به منبرهای دههی عاشورا که وعده داده بود برسد
وسط کوچه پیر زنی را دید که به او گفت من ده شب در منزلم روضه دارم لطفا هر ده شب بیایید و برای ما روضه بخوانید
واعظ گفت: وقت ندارم
پیرزن گفت: هر وقت که به منزل برگشتید تشریف بیاورید اگرچه به اندازه چند دقیقه
واعظ با بی میلی قبول کرد
شب اول که از روضه برمیگشت به همان منزل رفت
پرچم سیاه کوچکی بالای در آویزان بود و روی پرچم نوشته بود: #سلام_بر_حسین_شهید
او را به اتاقی راهنمایی کردند دید چند زن با چادر مشکی نشسته بودند
و چون صندلی نداشتند چند آجر را روی هم چیده بودند تا واعظ روی آن بنشیند
واعظ نشست روی آجرها و از فضایل اباعبدالله الحسین علیه السلام گفت و روضه ای خواند وبا جمله صلی اللّه علیک یا اباعبداللّه و دعا کردن به مجلس خاتمه داد
شب ششم که از مجالس مهم شهر برگشت خسته بود با خود گفت خوب است امشب منزل پیر زن را نادیده انگاشته و نروم.
به منزل خود رفت و شام خورد و به درون بستر رفت که بخوابد.
به محض آنکه خوابید حضرت بی بی عالم صدّیقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللّه علیها را در خواب دید، خدمت حضرتش عرض ادب کرد.
ولی بی بی نسبت به واعظ بیاعتنا بود،
واعظ لرزید و گفت: مگر از من خطائی سرزده که اینگونه به من بیمهرید؟
حضرت فرمود: چرا آن پیرزن را منتظر نگهداشتی و نرفتی!؟
واعظ از خواب برخاست و تند تند لباس پوشید و رفت، دید پیرزن دم در ایستاده و نگاه به راه میکند.
به محض آنکه او را دید گفت: چرا اینقدر دیرکردی؟
واعظ که قلبش میطپید و از چشمانش اشک میبارید چیزی نگفت و به درون منزل رفت و از هر شب بهتر روضه خواند.
چه مجلسی بود آن شب گویی هزاران نفر آنجا نشسته بودند
او فهمید هرکجاکه روضه امام حسین علیه السلام هست آنجا صاحب عزا بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها هم هستند.(1)
در مقام روضهات این بس که قبل از هر کسی
حــــــــــضرت زهرا سلام الله علیها میرســــد
اولین مستمع مجلس روضه زهراسلام الله علیها است
باز هم محضرتان نیستم، از دور سلام...
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن
وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
اللهم عجل لولیک الفرج
۱.۶k
۳۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.