بچها داستان های ترسناکتون رو بگید
بچها داستان های ترسناکتون رو بگید
داستان خودم:خب...ما توی مدرسه یه جایی داریم که داخل حیاط یه دره که جلوی در(یعنی وقتی در باز میشه)جلوش یه چند تا پله هست و میری توی یعنی حیاط دیگه
بازم اونجا یه دره که داخلش نماز خونست
ولی یه فضای متروکه هستش و قبلا اونجا تالار بوده
یه راهرو ی بزرگ رو رد میکنی و دوباره یه دره
داخلش یه نماز خونست
خب(از اینجا داستان شروع میشه)یه بار منو رفیقام اومدیم تو راهرو
رفتیم ته راهرو و برگشتیم
برگشتنی یهو دیدم یه صندلی رو میزه(داخل راهرو کلی صندلی نزدیک ۲۰ تا صندلیه و ۴ تا میز بزرگ)و جالب اینجاست صندلی دقیقا زیر لامپ بود
ریدم و داد زدم ، فرار
ولی به جز ما ۳ نفر هیچکس نبود
تمام
داستان خودم:خب...ما توی مدرسه یه جایی داریم که داخل حیاط یه دره که جلوی در(یعنی وقتی در باز میشه)جلوش یه چند تا پله هست و میری توی یعنی حیاط دیگه
بازم اونجا یه دره که داخلش نماز خونست
ولی یه فضای متروکه هستش و قبلا اونجا تالار بوده
یه راهرو ی بزرگ رو رد میکنی و دوباره یه دره
داخلش یه نماز خونست
خب(از اینجا داستان شروع میشه)یه بار منو رفیقام اومدیم تو راهرو
رفتیم ته راهرو و برگشتیم
برگشتنی یهو دیدم یه صندلی رو میزه(داخل راهرو کلی صندلی نزدیک ۲۰ تا صندلیه و ۴ تا میز بزرگ)و جالب اینجاست صندلی دقیقا زیر لامپ بود
ریدم و داد زدم ، فرار
ولی به جز ما ۳ نفر هیچکس نبود
تمام
- ۵.۰k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط