پارت بعدیو فردا میزارم اگه شد
فردا شده بود و من خواب مونده بودم خیلی تند حاضر شدم و به سمت پله ها رفنم از پله اومدم پایین و با فیلیکس رفتیم مدرسه وقتی رسیدیم مدرسه همه داشتن به منو فیلیکس نگاه میکردن
فیلیکس سال بالاییمونه و همه دوست داشتن که حداقل یک بار دستش رو بگیرن و خب از شانس بد من من بغلش بودم
داخل کلاس که شده بودیم بچها داشتن پشت سرم حرف میزدن و...
معلم اومد و بهم گفت که خودمو معرفی کنم
ات:سلام من ات هستم
فقط داشتن حرف میزدن خیلی تو مخ بود و امیدوار بودم که زود زنگ بخوره
چند دقیقه ای گذشت و زنگ خورد همه مثل وحشیا حمله کردن به حیاط منم بلند شدم و رفتم پایین فیلیکسو دیدم که دخترا داشتن براش جیغ میزدن میخواستم برم که اون متوجه من شد و داد زد
فیلیکس: اتتتتتتت
و بعد شروع کرده به دویدن سمت من
یه دختری که نمیدونم کیه اومد بهش چسبید گفت
#:اوپاااااا این کیهه؟
از قیافه فیلیکس معلوم بود که از دختره خوشش نمیاد
همون دختره برگشت سمت من و گفت
#:هی دختره ی جنده فیلیکس مال منه ازش دور شو و موهامو کشید
میخوستم بزنمش که فیلیکس سرش داد زد و اون موهامو ول کرد فیلیکس دستمو گرفت و کشید برد یجایی که هیچکس اونجا نبود
ازش پرسیدم
ات:اینجا کجاست
فیلیکس:جایی که از دست این ادما راحت بشم
سرس تکون دادم و خوراکیمو خوردم
وقتی زنگ خورد رفتم بیرون از کلاس فیلیکس جلوی ماشین منتظرم بود سمتش رفتم و سوار ماشین شدیم و به خونه راهی شدیم..
فیلیکس سال بالاییمونه و همه دوست داشتن که حداقل یک بار دستش رو بگیرن و خب از شانس بد من من بغلش بودم
داخل کلاس که شده بودیم بچها داشتن پشت سرم حرف میزدن و...
معلم اومد و بهم گفت که خودمو معرفی کنم
ات:سلام من ات هستم
فقط داشتن حرف میزدن خیلی تو مخ بود و امیدوار بودم که زود زنگ بخوره
چند دقیقه ای گذشت و زنگ خورد همه مثل وحشیا حمله کردن به حیاط منم بلند شدم و رفتم پایین فیلیکسو دیدم که دخترا داشتن براش جیغ میزدن میخواستم برم که اون متوجه من شد و داد زد
فیلیکس: اتتتتتتت
و بعد شروع کرده به دویدن سمت من
یه دختری که نمیدونم کیه اومد بهش چسبید گفت
#:اوپاااااا این کیهه؟
از قیافه فیلیکس معلوم بود که از دختره خوشش نمیاد
همون دختره برگشت سمت من و گفت
#:هی دختره ی جنده فیلیکس مال منه ازش دور شو و موهامو کشید
میخوستم بزنمش که فیلیکس سرش داد زد و اون موهامو ول کرد فیلیکس دستمو گرفت و کشید برد یجایی که هیچکس اونجا نبود
ازش پرسیدم
ات:اینجا کجاست
فیلیکس:جایی که از دست این ادما راحت بشم
سرس تکون دادم و خوراکیمو خوردم
وقتی زنگ خورد رفتم بیرون از کلاس فیلیکس جلوی ماشین منتظرم بود سمتش رفتم و سوار ماشین شدیم و به خونه راهی شدیم..
- ۲۴
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط