آقا جان سلام...به گمانم مرا به یاد دارید،همان که یک شب جم
آقا جان سلام...به گمانم مرا به یاد دارید،همان که یک شب جمعه صحنتان را جارو زد...یادش بخیر،چه زیبا از من پذیرایی کردید،چقدر قلبم إز دوریتان فشرده شده...یاد یک سلام شما،قلبم را میفشارد و اشک از سرچشمه چشمانم بیرون میجهد ...هنوزهم سر قول هایم هستم...آقا کمکم کنید پیش مادرتان شرمنده نشوم....ضامن من بشوید پیش پدرتان تا دستی بکشد به روی سرم....همانطور که شاه خراسان را واسطه کردم بین خودم و خودت....آقا...مراقب قلب ما بچه شیعه ها باشید....صاحب قلب ما باید خانواده ی شما اهل بیت باشد،آقا دستانم خالیست،فقط همین اشک ها برایم مانده تا پیشکشتان کنم....قبول کنید آقا....
صل الله علیک یا أباً عبد الله و علی ارواح التی حلت بفنائک،علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت و بقی لیل و النهار....
صل الله علیک یا أباً عبد الله و علی ارواح التی حلت بفنائک،علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت و بقی لیل و النهار....
۶۶۸
۱۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.