در اغوشت که میگیرم ؛ ثانیه ها ؛ از حسادت میمیرند ... و من ! با بوسیدن تو ؛ حرص شان را در می اورم ... انقدر که ؛ مجبور شوند ؛ بین لبهای من و تو ؛ جان دهند ... تا زمان را ؛ متوقف کنند ...