می خواهم از این آینه ها خانه بسازم
می خواهم از این آینه ها خانه بسازم
یک خــــــانه برای تو جداگـــانه بسازم
یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل
با دور نمــــــــای پَر پروانـــــــــــه بسازم
من در بــزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم
آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟
هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من
با نــان تن داغ تـــــو صــبـــحانه بسازم
شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری
در گوشــــه آن مزرعه میخــــــــانه بسازم
وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز
یک لانـــــه به ابـــــعاد دو دیوانه بسازم
می ترسم از آن روز خرابم کنی و من
از خانه آبــــــاد تـــــو ویــــرانه بسازم 👉
یک خــــــانه برای تو جداگـــانه بسازم
یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل
با دور نمــــــــای پَر پروانـــــــــــه بسازم
من در بــزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم
آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟
هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من
با نــان تن داغ تـــــو صــبـــحانه بسازم
شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری
در گوشــــه آن مزرعه میخــــــــانه بسازم
وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز
یک لانـــــه به ابـــــعاد دو دیوانه بسازم
می ترسم از آن روز خرابم کنی و من
از خانه آبــــــاد تـــــو ویــــرانه بسازم 👉
- ۱.۳k
- ۱۱ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط