داغ سرخ دل من هیزم تر را سوزاند

داغ سرخ دل من هیزم تر را سوزاند
داشت آهی نفسم،بال سفر را سوزاند

رفت در بعد زمان تا که فراموشم کرد
خاطرش در دل من خون جگر را سوزاند

باز هم عیب ندارد،چه کنم دلبر من
سنگدل بودو غمش شوق سحر را سوزاند

در مسیری پرِ تشویش،پرِ از تنهایی
بی وفا رفت و دلم،پای گذر را سوزاند

چشم مردم همه جا بود نظر بر سر ما
جور یارم همه ی چشم نظر را سوزاند

ناله کردم همه عمرم،چه جوابی دارد؟
داغ سرخ دل من هیزم تر را سوزاند....
دیدگاه ها (۲)

ﺩﻝ ﺷﺒﯿﻪ ﻗﺎﯾﻘﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﻣﺎ...

دلم یک کافه می خواهد که مالِ خودم باشد...یک کافه با دیوارهای...

«تلخی از دست دادن،خیلی بیشتر از به دست نیاوردنه. فقط کافیه ی...

ای ماه دلم اشکامو ببین ببین که از تو سینه دل پر میزنه به هر ...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط