اتفاقات بعد از شهادت خانوم فاطمه سلام الله علیها؛
اتفاقات بعد از شهادت خانوم فاطمه سلام الله علیها؛
بخش اول:
اسماء میگوید: بانویم را صدا زدم، جواب نداد گفتم یا بنت محمد المصطفی ای دختر بهترین پیامبران، ای دختر بهترین مادران... چون جواب نیامد آمدم و روپوش را از روی مبارکش برداشتم دیدم که روح مطهرش به عالم ملکوت پرواز کرده است اسماء با دیدن این منظره دلخراش، گریبان چاک زده مینالیدم که ناگاه حسنین علیهماالسلام وارد شدند و فرمودند: اسماء این امنا؟ مادر ما کجا است؟
اسماء ساکت بود و چیزی نمیگفت فرزندان زهرا علیهاالسلام وارد حجره مادر شدند و مادر را بیجان یافتند آه از دل بیرون کرده و یکدیگر را تسلیت گفتند آنگاه حسن علیهالسلام خود را روی مادر انداخته او را بوسیده و میگفت: یا اماه کلمینی قبل ان یفارق روحی بدنی. مادر با من حرف بزن پیش از آن که روح از بدنم مفارقت کند و آنگاه حسین علیهالسلام پاهای مادر در آغوش گرفته و میگفت: یا اماه انا ابنک الحسین، کلمینی قبل ان ینصدع قلبی فاموت.
مادر من فرزندت حسینم با من حرف بزن پیش از آنکه دلم از کار بیفتد اسماء به آنها دلداری داده و میگفت جگرگوشگان رسول خدا بروید در مسجد و از ماجرای وفات مادر پدرتان را خبر دهید. آنها از خانه به طرف مسجد دویدند و فریاد برآورده: یا محمداه یا احمداه، الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا.
ای پیامبر بزرگ، ای رسول خدا ای جد گرامی امروز بار دیگر داغ فراق شما بر ما تازه شد مادر ما جان به جان آفرین تسلیم کرد. سپس به طرف مسجد رفته و فوت مادرشان را به پدر بزرگوارشان خبر دادند. مولای متقیان از شنیدن این حادثه ناگوار غش کرد آب به صورت مبارکش پاشیدند چون به هوش آمد فرمود: بمن العزاء یا بنت محمد، ای دختر رسول خدا به چه کسی در این مصیبت تسلیت باید گفت، کنت بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک؟ ای سیده النساء من اندوه و غمم را به تو تسلی میدادم بعد از تو به چه کسی خود را تسلیت دهم. با اشک چشم و سوز دل اینگونه مینالید:
لکل اجتماع من خلیلین فرقة -و کل الذی دون الفراق قلیل
و ان افتقادی فاطمة بعد احمد -دلیل علی ان لا یدوم خلیل
میان هر اجتماعی از دو دوست فراق حاصل میشود، و اساساً کم اتفاق میافتد که بین دوستان جدایی نیفتد.
گم کردنم فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا (سلام اللَّه علیهما) بهترین دلیل بر این است که دوست برای انسان نمیماند.
بخش اول:
اسماء میگوید: بانویم را صدا زدم، جواب نداد گفتم یا بنت محمد المصطفی ای دختر بهترین پیامبران، ای دختر بهترین مادران... چون جواب نیامد آمدم و روپوش را از روی مبارکش برداشتم دیدم که روح مطهرش به عالم ملکوت پرواز کرده است اسماء با دیدن این منظره دلخراش، گریبان چاک زده مینالیدم که ناگاه حسنین علیهماالسلام وارد شدند و فرمودند: اسماء این امنا؟ مادر ما کجا است؟
اسماء ساکت بود و چیزی نمیگفت فرزندان زهرا علیهاالسلام وارد حجره مادر شدند و مادر را بیجان یافتند آه از دل بیرون کرده و یکدیگر را تسلیت گفتند آنگاه حسن علیهالسلام خود را روی مادر انداخته او را بوسیده و میگفت: یا اماه کلمینی قبل ان یفارق روحی بدنی. مادر با من حرف بزن پیش از آن که روح از بدنم مفارقت کند و آنگاه حسین علیهالسلام پاهای مادر در آغوش گرفته و میگفت: یا اماه انا ابنک الحسین، کلمینی قبل ان ینصدع قلبی فاموت.
مادر من فرزندت حسینم با من حرف بزن پیش از آنکه دلم از کار بیفتد اسماء به آنها دلداری داده و میگفت جگرگوشگان رسول خدا بروید در مسجد و از ماجرای وفات مادر پدرتان را خبر دهید. آنها از خانه به طرف مسجد دویدند و فریاد برآورده: یا محمداه یا احمداه، الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا.
ای پیامبر بزرگ، ای رسول خدا ای جد گرامی امروز بار دیگر داغ فراق شما بر ما تازه شد مادر ما جان به جان آفرین تسلیم کرد. سپس به طرف مسجد رفته و فوت مادرشان را به پدر بزرگوارشان خبر دادند. مولای متقیان از شنیدن این حادثه ناگوار غش کرد آب به صورت مبارکش پاشیدند چون به هوش آمد فرمود: بمن العزاء یا بنت محمد، ای دختر رسول خدا به چه کسی در این مصیبت تسلیت باید گفت، کنت بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک؟ ای سیده النساء من اندوه و غمم را به تو تسلی میدادم بعد از تو به چه کسی خود را تسلیت دهم. با اشک چشم و سوز دل اینگونه مینالید:
لکل اجتماع من خلیلین فرقة -و کل الذی دون الفراق قلیل
و ان افتقادی فاطمة بعد احمد -دلیل علی ان لا یدوم خلیل
میان هر اجتماعی از دو دوست فراق حاصل میشود، و اساساً کم اتفاق میافتد که بین دوستان جدایی نیفتد.
گم کردنم فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا (سلام اللَّه علیهما) بهترین دلیل بر این است که دوست برای انسان نمیماند.
۳.۱k
۲۹ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.