عمری هر شب در ره گذارت
عمری هر شب در ره گذارت
ماندم چشم انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی تو شبها
در حسرت و جدایی
عاشقی گم کرده ره بی آشیانم
مانده بر جا آتشی از کاروانم
زین پس محذون خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دست باد پاییزی
نشکفته پر پرم کرد
ماندم چشم انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی تو شبها
در حسرت و جدایی
عاشقی گم کرده ره بی آشیانم
مانده بر جا آتشی از کاروانم
زین پس محذون خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دست باد پاییزی
نشکفته پر پرم کرد
۱.۱k
۱۹ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.