مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

محمدحسین پویانفر _ رندان تشنه لب

زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآن جا
سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
#محمد_حسین_پویانفر#تصنیف#نوحه_استودیویی
دیدگاه ها (۱)

گفت عاشقتم دیوونه

چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمی آید

امید نصری _ این نیز بگذرد

حافظ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط