محمدحسین پویانفر رندان تشنه لب
زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآن جا
سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
#محمد_حسین_پویانفر#تصنیف#نوحه_استودیویی
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآن جا
سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
#محمد_حسین_پویانفر#تصنیف#نوحه_استودیویی
۴.۵k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.