عشق دروغfalse love
#عشق دروغ\\false love//✨🖤
part:²
تهیونگ:
به راه رفتن ادامه دادم و ی حس عجیبی بهم دست داد احساس میکنم عاشق....نه نه تهیونگ به خودت بیا اون همجنسته
تو این فکرا بودم که یهو جونگ کوک گفت..
جونگ کوک:تهیونگ تو کدوم کلاسی؟
تهیونگ:عامم نمیدونم اخه من اولین روزمه تو چی؟
جونگ کوک:منم نمیدونم
چند مین بعد رسیدیم به دانشگاه دانشگاه بزرگی بود من و جونگ کوک رفتیم به سمت دفتر که کلاس هامون رو بپرسیم
...:تهیونگ کلاس ۳ و جونگ کوک...
تهیونگ:
نمیدونم چرا ولی استرس داشتم میخواستم با جونگ کوک همکلاس بشم دوست نداشتم ازش جدا بشم راستش حس میکنم عاشقش شدم ولی اگه بهش بگم و دربارم بد فکر کنه چی نه تهیونگ این کارو نکن
...:جونگ کوک هم کلاس ۳
تهیونگ:یسسس(ذوق)
جونگ کوک:(میخنده😂)
میریم به سمت کلاس و دوتا صندلی خالی ته کلاس کنار هم خالی بود میرم میشینم و به جونگ کوک اشاره میکنم بیاد پیش من بشینه و...
جونگ کوک:تهیونگ فکر کنم تو دوست صمیم بشی
تهیونگ:ولی من فکر میکنم بیشتر از ی دوست
جونگ کوک:چی!!؟(با تعجب!!)
تهیونگ:هیچی گفتم اره..
استاد اومد کلاس و بعد چند مین کلاس تموم شد همه رفتن به سمت غذا خوری تا نهار بخورن
تهیونگ:جونگ کوک بیا باهم بریم
جونگ کوک؛چی..عامم..باشه حتما(لبخند مصنوعی)
جونگ کوک:
حس عجیبی بود احساس میکردم تهیونگ دوسم داره اخه خیلی خوب رفتار میکنه باهام راستش منم عاشقش شدم امیدوارم جوری که فکر میکنم باشه...
تو فکر بودم که یهو تهیونگ دستمو گرفت..
جونگ کوک:(سرخ شده)
تهیونگ:چرا سرخ شدی؟
جونگ کوک:عاا هیچی گرمه هوا
تهیونگ:جونگ کوک میخواستم بگم...
این پارت واقعا چرت بود🤣🤣مغزم اصلا کار نمیکنه هرچی تو مغزم بود پاک شده😂😂سعی میکنم چهار یا سه تا پارت رو امروز بزارم که فردا جنجالیش کنم✨😎حمایت یادتون نره😉💗
part:²
تهیونگ:
به راه رفتن ادامه دادم و ی حس عجیبی بهم دست داد احساس میکنم عاشق....نه نه تهیونگ به خودت بیا اون همجنسته
تو این فکرا بودم که یهو جونگ کوک گفت..
جونگ کوک:تهیونگ تو کدوم کلاسی؟
تهیونگ:عامم نمیدونم اخه من اولین روزمه تو چی؟
جونگ کوک:منم نمیدونم
چند مین بعد رسیدیم به دانشگاه دانشگاه بزرگی بود من و جونگ کوک رفتیم به سمت دفتر که کلاس هامون رو بپرسیم
...:تهیونگ کلاس ۳ و جونگ کوک...
تهیونگ:
نمیدونم چرا ولی استرس داشتم میخواستم با جونگ کوک همکلاس بشم دوست نداشتم ازش جدا بشم راستش حس میکنم عاشقش شدم ولی اگه بهش بگم و دربارم بد فکر کنه چی نه تهیونگ این کارو نکن
...:جونگ کوک هم کلاس ۳
تهیونگ:یسسس(ذوق)
جونگ کوک:(میخنده😂)
میریم به سمت کلاس و دوتا صندلی خالی ته کلاس کنار هم خالی بود میرم میشینم و به جونگ کوک اشاره میکنم بیاد پیش من بشینه و...
جونگ کوک:تهیونگ فکر کنم تو دوست صمیم بشی
تهیونگ:ولی من فکر میکنم بیشتر از ی دوست
جونگ کوک:چی!!؟(با تعجب!!)
تهیونگ:هیچی گفتم اره..
استاد اومد کلاس و بعد چند مین کلاس تموم شد همه رفتن به سمت غذا خوری تا نهار بخورن
تهیونگ:جونگ کوک بیا باهم بریم
جونگ کوک؛چی..عامم..باشه حتما(لبخند مصنوعی)
جونگ کوک:
حس عجیبی بود احساس میکردم تهیونگ دوسم داره اخه خیلی خوب رفتار میکنه باهام راستش منم عاشقش شدم امیدوارم جوری که فکر میکنم باشه...
تو فکر بودم که یهو تهیونگ دستمو گرفت..
جونگ کوک:(سرخ شده)
تهیونگ:چرا سرخ شدی؟
جونگ کوک:عاا هیچی گرمه هوا
تهیونگ:جونگ کوک میخواستم بگم...
این پارت واقعا چرت بود🤣🤣مغزم اصلا کار نمیکنه هرچی تو مغزم بود پاک شده😂😂سعی میکنم چهار یا سه تا پارت رو امروز بزارم که فردا جنجالیش کنم✨😎حمایت یادتون نره😉💗
- ۴.۰k
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط