وقتی ارزو میکنی

وقتی آرزو میکنی
وقتی تو خلوت ، رویاهات رو میچینی کنار هم
حتی اگه بهشون نرسی یا حتی خیلی دیر و سخت به دست بیاریش
بازم حسِ خوبی بهت دست میده.
یکی از آرزو هایی که همیشه تو دلم موند این بود که
اگه یه روزی راحت تونستم یه کافه بزنم،
اسم کافه رو بزارم کافه زندگی.
تو اون کافه هم فقط چای و انواع شیرینی ها سرو بشه
بعضی اوقات هم که دلم شاد بود براشون اشانتیون کیک خونگی بپزم.
حالا چرا فقط چای و شیرینی؟
من حتی تو رویا هم به فکرِ جیبِ آدم ها هستم.
چون واقعا دلم نمیاد تو این وضعیت اقتصادی یه زوجِ جوون بخاطر کمبود پول آرزوشون این باشه که نتونن یه بار تو کافه روبروی هم بشینن و عاشقانه با هم حرف بزنن.
قدرت تصورم بعضی اوقات انقدر زیاد میشه
که آدم های داخل کافه رو هم تصور می کنم.
بعضی ها که قهرن رو آشتی میدم
از آدم های شاد با دوربین ام عکس میگیرم.
اصلا تو رویاهام فکر میکنم که یک طرفِ دیوار رو رنگِ بنفش بزنم با قاب عکس های مشتری های قشنگم
یه طرف دیوار رو دوست دارم عکس بزرگ شده ی زیباسرا رو بزنم و روبروش بشینم و زل بزنم بهش تا کلِ خستگیم از بین بره
رویا و آرزو خریدنی نیست و بابتش پولی نمیدیم
حداقل تو زندگیمون این کار رو از خودمون دریغ نکنیم.
دیدگاه ها (۴)

بله حتما انجام میشه

mc mc mc

مشهدیا یه ضرب المثل دارن که میگه؛از اونی که نخورده ،بگیر،بده...

تو این هجوم درد تنهایی یه مردغم نبودنت با زندگیم چه کردروزای...

بین همه‌ی روزهای معمولی، تو شدی اون اتفاق قشنگی که آروم و بی...

گفت:دیدیش امروز؟زمزمه کردم: نه خداروشکر!یه ابروشو بالا انداخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط