قبول دارم کهنه شده ام

قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام ،

آنـــقدر کــهنه ؛

کــه می شــوَد

رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم

یــادگــاری نــوشت !!!؟

خیـــالی نیست ،

تـــو هم بنویس و برو ...
دیدگاه ها (۱)

همیشه ...آنڪه مۍ رود ،ڪمۍ از ما را ،با خود ،مۍ برد !!!؟

اردیبهشت ،تمام شد ...و روسیاهی ماند ...به پیاده رو هایی ......

داشتی می‌رفتیکه باران گرفت ...باید بودی، می دیدیباران ...چقد...

تخته پاره ای در موجبرگی در بادعطری در شیشهاشکی در گونهفرقی ن...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط