پارت ۱۹
میا ویو:
سرم درد میکرد خیلی مست شده بود لونا هنوز داشت مینوشید و میخندید و بیخیال زندگی میکرد
لونا : هی بچه ها نظرتونه جرغت حقیقت بازی کنیم؟!
جه یونگ و دوستش:ارعههههههههههه بزن بری
وسطای بازی بودیم که افتاد به منو لونا ،لونا وقتی مست میشه چهره و افکار شیطانیش بیدار میشه
لونا: خب میا خانم جرعت یا حقیقت
میا :(تو ذهنش) میدونستم در هر صورت ب گا میرم ولی خب از خودم شجاعت نشون دادمو
جرعتو انتخاب کردم
لونا : میا خانوم گل شما باید گونه جه یونگ رو ببوسی هرچی نباشه شما دوتا یبار تو ....
میا :خفهههه شو
از اونجایی که میدونستم جه یونگ وقتی مست میشه فرداش هیچی یادش نیست رفتم که اینکارو انجام بدم که جه یونگ جا خالی دادو بجای گونش لبامو رو لباش احساس کردم
معلوم بود جه یونگم از این کار خوشش اومده و کمرمو گرفتو منو نزدیک خودش کرد
همممم باید بگم واقعا احساس خوبی داشت با دستاش دور بدنمم کامل گرفته بود و داشت نزدیک سینه هام میشد که ...
جونگ کوک ویو:
باچیزی که دیدم یه قطره اشک از چشمم افتاد پایین ، جونگکوکی هیچوقت گریه نمیکنه و به هیچکس اهمیت نمیده الان برای یه دختر اشک ریخت !
حس نفرت و اخشم و ناراحتیم باهم ترکیب شده بود ،خیلی عصبانی بودم
نفس تنگی به سراغم اومد اکه هیچ کاری نمیکردم از خشم خفه میشدم پس با عصبانیت تمام .....
✨🦋
_________________________________________
سرم درد میکرد خیلی مست شده بود لونا هنوز داشت مینوشید و میخندید و بیخیال زندگی میکرد
لونا : هی بچه ها نظرتونه جرغت حقیقت بازی کنیم؟!
جه یونگ و دوستش:ارعههههههههههه بزن بری
وسطای بازی بودیم که افتاد به منو لونا ،لونا وقتی مست میشه چهره و افکار شیطانیش بیدار میشه
لونا: خب میا خانم جرعت یا حقیقت
میا :(تو ذهنش) میدونستم در هر صورت ب گا میرم ولی خب از خودم شجاعت نشون دادمو
جرعتو انتخاب کردم
لونا : میا خانوم گل شما باید گونه جه یونگ رو ببوسی هرچی نباشه شما دوتا یبار تو ....
میا :خفهههه شو
از اونجایی که میدونستم جه یونگ وقتی مست میشه فرداش هیچی یادش نیست رفتم که اینکارو انجام بدم که جه یونگ جا خالی دادو بجای گونش لبامو رو لباش احساس کردم
معلوم بود جه یونگم از این کار خوشش اومده و کمرمو گرفتو منو نزدیک خودش کرد
همممم باید بگم واقعا احساس خوبی داشت با دستاش دور بدنمم کامل گرفته بود و داشت نزدیک سینه هام میشد که ...
جونگ کوک ویو:
باچیزی که دیدم یه قطره اشک از چشمم افتاد پایین ، جونگکوکی هیچوقت گریه نمیکنه و به هیچکس اهمیت نمیده الان برای یه دختر اشک ریخت !
حس نفرت و اخشم و ناراحتیم باهم ترکیب شده بود ،خیلی عصبانی بودم
نفس تنگی به سراغم اومد اکه هیچ کاری نمیکردم از خشم خفه میشدم پس با عصبانیت تمام .....
✨🦋
_________________________________________
۲.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.