تا درون آمد غمش

💕

تا درون آمد غَمش
از سینه بیرون شد نفس

نازم این مهمان
که بیرون کرد صاحبخانه را...
دیدگاه ها (۱)

به خاطر آوردنت را دوست دارمچه زیبا مرا از هم می پاشی

قدیم بود میگفتن بی محلی کنی طرف میاد سمتت الان بی محلی کنی ا...

زندگی.......به رنجش می ارزد که تو...

گر دلم در عشق تو دیوانه شدعیبش مکنراهی یک گوشه ی میخانه شدعی...

چقدر زیبا توصیف کرد مامانا رو...مامان ها رو نمیشه درک کرد ، ...

#عشق_مافیای_من پارت سهقرمز شدم*دازای؛ گوگولی شدیییییافتادم ی...

🌿 بخش سی‌ویکم — آغاز رهایی درونجهل، همیشه در بیرون نیست.گاهی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط