صبح جمعه

صبح جمعه..
بوے خیال یاس تو
میپیچد میان پیچڪ آغوشم...‌
با دستهاے خیالم ڪَُــلِ
صبح بخیر را می نشانم به
حریر موهایت
چاره‌اے نیست دست به دامن
شـ؏ــر می‌شوم....
می نویسم
   با جانم :
"بیا جانِ بی جانِ من باش"...
سنجاقش میڪـنم به باد
نمیدانم‌ ،،شاید باد
             ڪَذرش به حوالی تو افتاد...‌!!

#سیامک
دیدگاه ها (۰)

و عشقِ تومثل گلِ یاسِ حیاطمان می ماندکه هر صبح از عطر آن مست...

دزدیده در تو می نِگرم، کاش ننگریبر چشم های پر عطش و بی قرارِ...

باید قبل از دیدن توبرای ساعتم لالایی بخوانمتا زمان خداحافظی ...

تو را باید کمی بیشتر دوست داشت  کمی بیشتر از یک همراه  کمی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط