به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم

به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم
به سر، هوای تو دارم از زمین سیرم

دلم شبیه درخت آن چنان پر از مهر است
که سایه از سر هیزم‌شکن نمی‌گیرم

که‌ام ؟ مبارز سستی که در میانه‌ی جنگ
به دست دشمنم افتاده است شمشیرم

به چاره‌سازی من اعتنا مکن، من نیز
یکی از آن همه بازیچه‌های تقدیرم

بهار، بی تو رسیده است و من چو مشتی برف
اگر چه فصل شکوفایی است، می‌میرم



#سجاد_سامانی
دیدگاه ها (۱)

همه مستیم ولی کیست که عاشق باشد؟با دل گم شده از خویش موافق ب...

اول خدا قضا و قَدَر را درست کرددریا و دشت و کوه و کمر را درس...

عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش داد از این دارم که دینم سوخت...

تنم تابوت غمگینی که جانم را نمی فهمددل تنگم حصار استخوانم را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط