آموخت تا که عطر ز شیشه فرار را

آموخت تا که عطر ز شیشه فرار را
آموختم فرار ز یاران به یار را
دل می‌کشید نازِ من وُ درد وُ بار را
کاموختم کشیدنِ نازِ نگار را
دیدگاه ها (۲)

مرغ از قفس پرید وُ ندا داد جبرئیلاینک شما وُ وحشتِ دنیای بی ...

راضی نشد به عرش وُبه دل‌ها سوار شداین گونه شدکه حضرتِ پروردگ...

#اللهم_العن_قتلة_أمیرالمؤمنین

چاه ها بوی مناجات امیر آوردندبغض ها خاطره از ظهر غدیر آوردند...

در ایـن دیوانسرا گاهی، ز هـجـر یار می رقـصـمبه خود می پیچم ا...

🍂ای بغض گلوی منتظرها برگردای مقصد خواهش و تمنا برگرد...🍂ما د...

درمیان لایی دریا تخته بندم کرده ای🙇باز می گویی مرا باز نکن ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط