سرتان را می اندازید پایین و بدون هیچ اجازه و حرفی وارد زن

سرتان را می اندازید پایین و بدون هیچ اجازه و حرفی وارد زندگی کسی میشوید...
بعد هم که خسته شدید و حوصلیتان سر رفت همانطور بی هیچ حرف و کلامی سرتان را می اندازید میروید...
با خودتان نمیگویید،
‏آدم چطور به دلتنگی هایش حالی کند
که کسی که برایش بی قراری میکند دلتنگش نیست
و برگشتنی هم در کار نیست؟
با خودتان نمیگوید،
با این همه وابستگی چطور زندگی کند؟
چطور بعد از شما به زندگی یکنفره ادامه دهد؟
اصلا فکر کرده اید اگر دلتنگ آغوشتان شد باید چه کار کند...؟
اصلا فکر کرده اید،
به اینکه امیدی را نا امید کرده اید
و هر شب در اتاقی
از چشمانی که کمی هم آشناست
سیل راه می افتد..؟
اصلا فکر کرده اید،
چه کسی میخواهد خرابی های سیلی که از چشمانش جاری میشود را جبران کند...؟
نمیدانم اصلا مگر شما فکر هم میکنید!

لطفا عادتِ تنهایی را از هیچ آدمی نگیرید!
تنهایی قبل از وابستگی با تنهایی بعد از وابستگی خیلی تفاوت دارد،
یک جور جان کندن است!
جان کندن که میدانی یعنی چه
یعنی دلتنگ شوی و دلتنگیت رفع نشود...
دیدگاه ها (۱۳)

کاش معجزت نشونم بدی خدا دارم از تو هم میبرم نمیکشم من که خدا...

سلام #صبح_بخیر خدایاوقتی کوله پشتی منپراست ازیادتودیگرهیچ غم...

جمعه هیچ تقصیری ندارد ..جمعه ها را دیگران به کاممان تلخ کردن...

خدایا شروع سخن نام توستوجودم بہ هرلحظـہ آرام توست دل از نـام...

چطور ادم بهتری باشیم و نزد دیگران محبوب شویم؟زندگی یک چالش ب...

سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی با موضوع «کاری کنید که معتا...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط