(قسمت دوم)
(قسمت دوم)
🌸 مقداری راه رفتم به درهای رسیدم در سرازیری دره به من گفت: من راهنما بودم من میروم هنگامی که تو به آخر دره برسی وجود مقدس حضرت کعبه مقصود را بر فراز تپه خواهی دید.
🌸 چیزی نگذشت وجود مقدّس حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه را در هالهای از نور بر فراز تپه دیدم، فرمودند: اگر بخواهی یکبار دیگر مرا ببینی وعده من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم علی بن موسی الرضا ( علیه السلام )، این را فرمودند و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیّای سفر شدم، در مدت چهل روز خودم را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل کردم و وارد حرم شدم، کعبه مقصودم را باز در بالای سر امام رضا ( علیه السلام ) دیدار کردم حضرت فرمودند: وعده من و شما در حرک مطهر جدّ بزرگوارم «امام» حسین ( علیه السلام ) این را فرمودند و از چشمم غایب شدند، شروع کردم به سر و صورت خود زدن، جمعیتی در اطراف من گرد آمدند که چه شده؟ به هر شکلی بود بر خودم مسلط شدم و از میان جمعیت بیرون رفتم، 10 روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهی عتبات عالیات شدم.
🌸 دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس کربلا رسیدم، غسل کردم، وارد حرم حسینی شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین ( علیه السلام ) زیارت کردم و خود را بر قدمهای مبارکش انداختم.
🌸 حضرت فرمودند: شیخ حسن حاجتت چیست؟
گفتم: آقا آنچه من فقط از شما میخواهم این است که هر کجا باشم بتوانم شما را زیارت کنم، فرمودند: هر وقت خواستی مرا زیارت کنی آیات آخر سوره مبارکه حشر را با دعای عهد بخوان، این آیهها عبارتند از آیه «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ» تا آخر سوره حشر از آیه 21 الی 24 و دعای عهد عبارت است از دعای «اَلّلهُمَّ رَبِّ النُّورِ الْعَظیم» که محدث قمی در اواخر مفاتیح آورده است.
🌸 مقداری راه رفتم به درهای رسیدم در سرازیری دره به من گفت: من راهنما بودم من میروم هنگامی که تو به آخر دره برسی وجود مقدس حضرت کعبه مقصود را بر فراز تپه خواهی دید.
🌸 چیزی نگذشت وجود مقدّس حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه را در هالهای از نور بر فراز تپه دیدم، فرمودند: اگر بخواهی یکبار دیگر مرا ببینی وعده من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم علی بن موسی الرضا ( علیه السلام )، این را فرمودند و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیّای سفر شدم، در مدت چهل روز خودم را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل کردم و وارد حرم شدم، کعبه مقصودم را باز در بالای سر امام رضا ( علیه السلام ) دیدار کردم حضرت فرمودند: وعده من و شما در حرک مطهر جدّ بزرگوارم «امام» حسین ( علیه السلام ) این را فرمودند و از چشمم غایب شدند، شروع کردم به سر و صورت خود زدن، جمعیتی در اطراف من گرد آمدند که چه شده؟ به هر شکلی بود بر خودم مسلط شدم و از میان جمعیت بیرون رفتم، 10 روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهی عتبات عالیات شدم.
🌸 دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس کربلا رسیدم، غسل کردم، وارد حرم حسینی شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین ( علیه السلام ) زیارت کردم و خود را بر قدمهای مبارکش انداختم.
🌸 حضرت فرمودند: شیخ حسن حاجتت چیست؟
گفتم: آقا آنچه من فقط از شما میخواهم این است که هر کجا باشم بتوانم شما را زیارت کنم، فرمودند: هر وقت خواستی مرا زیارت کنی آیات آخر سوره مبارکه حشر را با دعای عهد بخوان، این آیهها عبارتند از آیه «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ» تا آخر سوره حشر از آیه 21 الی 24 و دعای عهد عبارت است از دعای «اَلّلهُمَّ رَبِّ النُّورِ الْعَظیم» که محدث قمی در اواخر مفاتیح آورده است.
۱.۰k
۲۵ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.