چشمانت را ببند و تصور کن

چشمانت را ببند و تصور کن
تمام روزهایی را که در پیش رو داری
تمام آدم هایی که هنوز ملاقات نکرده ای
و مطمئن باش
میان همین روزها
یک نفر
یک جا
آنقدر تو را می خواهد
که یادت می رود روزی جایی
کسی از سر ندیدن و کم دیدن
تو را نخواست
که باید بدانی کسی که یک قلب را
که تمام و کمال برای او می تپد
نخواهد
تا عمر دارد
قلبی این چنینی برای لحظه هایش
نخواهد بود
دیدگاه ها (۴)

آدم با خودشم دست میده!!😐 😐

😢 😢 😢

😐 😐 😐

انقدره دیگه باید تحملم کنیدتا بمیرم☺ ☺ یه برنامه که با چند ت...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

پارت دوازدهم!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط