من ماجرای دیر دو کاجم در

من ماجرای دیرِ دو کاجم در
یک کنج و کورِ دورِ دهی متروک
من تکیه باز هم به خودم دارم ،
تا اره های کُند شب موعود ..
بر شانه ام کبوتر تنهایی ست ،
بی دانه و لانه مانده ی پرواز ،
پایان عاشقانه یک دارَم ،
در انزوای خانگیِ آغاز ..

سرمایه داره پارگی جیبَم ،
بختم شبیه سکه دوزاریست ...
دیدگاه ها (۳۶)

من دلم تکون خورده ، نه مخم ..

گفتی ببند عهد و به من اعتماد کننفرین به عهد بستن و لعنت به ا...

اگر خارم ، اقلاً ریشه در خاک شَرف دارم ..تو در چشم لجن گل کن...

و هیچ شاخه خشکیده ای از من خودش را چنان به تبر نفروختکه من خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط