پارت 6
پارت 6
نامجون: باید حرکت کنیم دیر شده
ویو ات
بدون توجه به پدرم از عمارت خارج شدم پسرا راهنماییم کردن به سمت ماشین و نشستیم داخل ماشین
از وقتی دیدمشون اون پسره که دستش خال کوبی داشت اسمش چی بود اهان جونگ کوک بد نگاهم میکرد
میخواستیم سوار شیم که دیدم جا نیست
ات: من کجا بشینم؟
اعضا یک نگاه کردن دیدن توی ماشین پره و صندلی خالی نیست
که جونگ، کوک روبه ات کرد گفت: بیا اینجا بشین (اشاره به پاش )
ات
تا اومد اعتراض کنم کشیده شدم داخل بقلش.... که نگاه های بدی رو روی خودم هس کردم دیدم همه پسرا دارن نگاهم میکنم
راستشو بخوایین یکم ترسیدم ولی...
ات: تو فکر بودم که دیدم رسییدم از ماشین پیاده شدیم و به سمت عمارت رفتیم
جین: خیلی خوش اومدی ات
ات: ممنونم..... اتاق من کجاست..
جیمین: دنبال من بیا
دنبال جیمین رفتم اتاقم رو بهم نشون داد اتاق قشنگی بود. جیمین از اتاق رفت بیرون و من روی تختم دراز کشیدم
ویو پسرا
جونگ کوک: بچه ها خال کوبی روی دست ات رو دیدید؟
یونگی: اره حالا خب که چی!
جونگ کوک،: اون جور که من میدونم این خال کوبی ها رو فقط زنای مافیای کره دارن. ـپس این نشون میده که ات هم مافیاهست
فلش بک به 2دقیقه بعد
نامجون
کلی فکر کردم ات هم خیلی قشنگه هم بدن خوبی داره اون جور که من دیدیم بدنش به ادم های رزمی کار میخوره
پس رو به پسرا کردم گفتم: نظرتون چی هست که به ات 😈..........
خماریـــــــــ😈ـــــــــــــی
تو کامنت حرف نامجون رو کامل کن!
شاید درست بگی 😳
پارته بعدی میخواین؟
فالوم کن
لایک کن
کامنت بزار
نامجون: باید حرکت کنیم دیر شده
ویو ات
بدون توجه به پدرم از عمارت خارج شدم پسرا راهنماییم کردن به سمت ماشین و نشستیم داخل ماشین
از وقتی دیدمشون اون پسره که دستش خال کوبی داشت اسمش چی بود اهان جونگ کوک بد نگاهم میکرد
میخواستیم سوار شیم که دیدم جا نیست
ات: من کجا بشینم؟
اعضا یک نگاه کردن دیدن توی ماشین پره و صندلی خالی نیست
که جونگ، کوک روبه ات کرد گفت: بیا اینجا بشین (اشاره به پاش )
ات
تا اومد اعتراض کنم کشیده شدم داخل بقلش.... که نگاه های بدی رو روی خودم هس کردم دیدم همه پسرا دارن نگاهم میکنم
راستشو بخوایین یکم ترسیدم ولی...
ات: تو فکر بودم که دیدم رسییدم از ماشین پیاده شدیم و به سمت عمارت رفتیم
جین: خیلی خوش اومدی ات
ات: ممنونم..... اتاق من کجاست..
جیمین: دنبال من بیا
دنبال جیمین رفتم اتاقم رو بهم نشون داد اتاق قشنگی بود. جیمین از اتاق رفت بیرون و من روی تختم دراز کشیدم
ویو پسرا
جونگ کوک: بچه ها خال کوبی روی دست ات رو دیدید؟
یونگی: اره حالا خب که چی!
جونگ کوک،: اون جور که من میدونم این خال کوبی ها رو فقط زنای مافیای کره دارن. ـپس این نشون میده که ات هم مافیاهست
فلش بک به 2دقیقه بعد
نامجون
کلی فکر کردم ات هم خیلی قشنگه هم بدن خوبی داره اون جور که من دیدیم بدنش به ادم های رزمی کار میخوره
پس رو به پسرا کردم گفتم: نظرتون چی هست که به ات 😈..........
خماریـــــــــ😈ـــــــــــــی
تو کامنت حرف نامجون رو کامل کن!
شاید درست بگی 😳
پارته بعدی میخواین؟
فالوم کن
لایک کن
کامنت بزار
۵.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.