ادامه کتاب

📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》

#قسمت_شصتُ_چهار

باز با فاطمه راه می‌افتیم. می‌پرسد کجا می‌رویم؟ می‌گویم همان‌جا که بیش‌تر عاشقت شدم؛ قصر فیروزه؛ مزار شهدای گمنام. این‌جا همان‌جاست که اول‌بار با هم نشستیم به گفتگو. با هم قدم می‌زنیم و خاطرات آن روزهای نه‌چندان دور را زنده می‌کنیم و می‌خندیم. با دوستانِ گمنامم در قصر فیروزه وداع می‌کنم.
از قصر فیروزه که بیرون می‌زنیم، فاطمه را میهمان می‌کنم به بستنی. به چشم برهم‌زدنی، دو سه ساعتِ با هم بودن‌مان می‌گذرد. وقتی برمی‌گردیم به خانه عمو ساعت از 9 گذشته است.
تمام تلاشم این بود که غم را به خانه راه ندهم! می‌گفتم و شوخی می‌کردم که سگرمه‌های کسی توی هم نرود....


۶۴
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─
💠 @shahiddaneshgar
دیدگاه ها (۰)

🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)💐میره قدم قدم دلم سامرا💐حرم کنار س...

راسل زمانی در کتابش [جهانی که من میشناسم] گفت محدود کردن مرد...

‹💜🌸›[بانـو!این چادر تا برسد بدست توهم از ڪوچه های مدینه گذشت...

حاج قاسم سلیمانی میگفت یک‌ فرمانده زمانی موفق است که از واژه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط