به خوان

به خوانِ
اشکِ چشم
و
خونِ دل
عمری ست
مهمانم

#شهریار
دیدگاه ها (۱)

دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست گرش تو یار نباشی جهان ...

از پا در آمدیم و نیامد به دست، یارپشتِ امید بر سر این آرزو ش...

فقط اونجاش که با چشم پُر اشک و عمق درد، تلاش کرد بخنده🥹مردان...

و چه خون دلها خورد علیازدست این جماعت سربه سجودآیه خوان...#ت...

عمری که گذشت و حسرتی ک به دل ماند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط