مَردها عِشق را فریاد نمی زنند ...
مَردها عِشق را فریاد نمیزنند ...
شعر نِمیخوانَند
هزار ادا و اطوار ، ناز و دِلبری نمیدانند
عَوضش شبها
با نانِ تازه و دست پر به خانِه میآیند
بیهیچ حرفی
در آغوشتان میکشند
بَعد از غذا سفره را جمع میکُنند
چایِ بعد از کار را
با شما شریک میشوند!
با شوق جایی کنارشان خالی میکنند
تا همراهشان فوتبال ببینید!
در خیابان کیفتان را روی دوش میندازند
تا احساس خستگی نکنید ....
دستتان را در شلوغی محکم تر میچسبَند
در باران کتشان را چتر میکنند...
در سرما هر چه دارند درمیآورند
دورتان میپیچند
و بعد لبخند میزنند...
تا لرزش لبشان را نبینید! ...
صُبح ها زودتر از شما بیدار میشوند...
در روز چند شیفت کار میکنند...
حقوقشان را از چند برج قبل تر
برایِ خریدِ آن پیرهن مورد علاقه تان
پس انداز میکنند!
ترجیح میدهند با یک کفش
به مهمانی، محل کار و یا پیاده روی بروند...
و سهم خریدِ لباس مردانه را
خرجِ یکبار دیگر ، لبخند زدنتان کنند!
مردها عِشق را فریاد نمیزنند...
نشان میدهند...
#میمسادات_هاشمی
۱۴۰۰/۰۳/۰۳
شعر نِمیخوانَند
هزار ادا و اطوار ، ناز و دِلبری نمیدانند
عَوضش شبها
با نانِ تازه و دست پر به خانِه میآیند
بیهیچ حرفی
در آغوشتان میکشند
بَعد از غذا سفره را جمع میکُنند
چایِ بعد از کار را
با شما شریک میشوند!
با شوق جایی کنارشان خالی میکنند
تا همراهشان فوتبال ببینید!
در خیابان کیفتان را روی دوش میندازند
تا احساس خستگی نکنید ....
دستتان را در شلوغی محکم تر میچسبَند
در باران کتشان را چتر میکنند...
در سرما هر چه دارند درمیآورند
دورتان میپیچند
و بعد لبخند میزنند...
تا لرزش لبشان را نبینید! ...
صُبح ها زودتر از شما بیدار میشوند...
در روز چند شیفت کار میکنند...
حقوقشان را از چند برج قبل تر
برایِ خریدِ آن پیرهن مورد علاقه تان
پس انداز میکنند!
ترجیح میدهند با یک کفش
به مهمانی، محل کار و یا پیاده روی بروند...
و سهم خریدِ لباس مردانه را
خرجِ یکبار دیگر ، لبخند زدنتان کنند!
مردها عِشق را فریاد نمیزنند...
نشان میدهند...
#میمسادات_هاشمی
۱۴۰۰/۰۳/۰۳
۶۸.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۰