SOULY

•●❥❥SOULY❥❥●•
#حبیب درگذشت

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا 
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم 
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
دیدگاه ها (۱)

از مهتابیبه کوچه تاریکخم می شوموبه جای همه نومیدان !می گریم ...

نامه با نام خدا شروع می شود جنگبا مرگ‌ اولین سرباز

آن هایی که شب ها دیرتر به خواب می روند، چیزهای بیشتری از زند...

روزی می‌رسد که نسبت به همه چیز بی‌تفاوت می‌شوی. نه از بدگویی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط