او کوچ نشین بود

او کـوچ نشیـن بود

نیـامـد کـه بمـانـد

رفت و به دلـم

زخــم چنـان زد که بمـاند...
دیدگاه ها (۲)

‌‌‌به انتظار تصویر تواین دفتر خالیتا چندتا چندورق خواهد خورد...

عشقتنها ارثیه ایستکه از من به تو می رسدمرا ببخش اگربا دست ها...

عشق خوب استفقط با من نمی سازد...

مَــــــن اَز تـــــــــوعــبـــرت نمی گیـــرم بگــذار بارهـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط