شوگا ات
شوگا :ا.ت
ا.ت:هوم ؟
شوگا :تو برمی گردی خونه پیش ما
ا.ت:چ..چی؟ نه نه نه نمیخام
شوگا :اصلا چرا از همون اول رفتی هوم میدونی چقدر نگرانت شدیم .....(عربده)
که ا.ت پرد تو حرفش
ا.ت :شما میدونید من چقدر نگران شما بودم؟
مگه واسه من راحت بود؟شما بودید که در مورد سالم بودنتون چیزی به من نگفته بودی
عوضیاااا
شوگا:ما این کار رو فقط برای محافظت از تو کردیم
ا.ت:چ...چی؟
از اون روز ماه ها میگذره
ا.ت برگشته پیش پسرا و آشتی کردن
بچه ها هم از فهمیدن اینکه پدر دارن خیلی خوشحال شدن و الان با خوبی و خوشی کنار هم زندگی میکنن
پایاننننن
ا.ت:هوم ؟
شوگا :تو برمی گردی خونه پیش ما
ا.ت:چ..چی؟ نه نه نه نمیخام
شوگا :اصلا چرا از همون اول رفتی هوم میدونی چقدر نگرانت شدیم .....(عربده)
که ا.ت پرد تو حرفش
ا.ت :شما میدونید من چقدر نگران شما بودم؟
مگه واسه من راحت بود؟شما بودید که در مورد سالم بودنتون چیزی به من نگفته بودی
عوضیاااا
شوگا:ما این کار رو فقط برای محافظت از تو کردیم
ا.ت:چ...چی؟
از اون روز ماه ها میگذره
ا.ت برگشته پیش پسرا و آشتی کردن
بچه ها هم از فهمیدن اینکه پدر دارن خیلی خوشحال شدن و الان با خوبی و خوشی کنار هم زندگی میکنن
پایاننننن
- ۲.۹k
- ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط