فرشته محافظ عشق(5)
از جسارتش خوشم اومد درمورد گی و اینا چرتو پرت گفتم چون نمیخواستم این پاپی کوچولو رو اذیت کنم...
توهین فکرا بودم که یهو چشماش بصورت مرموزی جمع شدن با شک میخواستم احتمالات و بررسی کنم که توت فرنگی رو لبام چشیدم با شوک سریع ازش فاصله گرفتم و داد زدم:"یا...دیوونه شدی؟این چه کاری بود اخه؟"
یهو پغی زد زیر خنده و شروعکرد قهقهه زدن وگفت:"هی مه اولین بوستو ازت گرفتم؟"
ناخودآگاه از شنیدن حقیقت صورتم سرخ شد ولی نباید میذاشتم بفهمه اومدم بگم نه یهو ساکت شد و با پشیمونی گفت:"چی؟واقعا اولیت بود؟ببخشید باید عشقولانه ترش میکردم.. ولی عیب نداره ضرر نکردی منم اولیم بود."
و زبونی در اورد و فرار کرد .
به محض اینکه تو مغزم کلمه ی پاپی کیوت رد شد محکم زدم به صورت بی عیب و نقص خودم ...
نزدیک غروب بعد از اتمام دانشگاه:
داشتم مثل رسوای زمانه میرفتم سمت ماشین که دست یه ادم بیمار رئو دور گردنم حس کردم قدمو صاف کردم و برگشتم و با لبخند گفتم:"میخوای رو سنگ قبرت چی بنویسم؟"
_وی عاشق پار چانیول ستودنی بود که بشدت جذابه و بخشنده و مهربان
با لبخند گفتم :"با کمال میل."
و ارنجشو گرفتم جف دستاشو گرفتم پشتش و با یه دستم نگهش داشتم و شروع کردم به قلقلک دادش الکی واسه من شیکس پک ردیف کرده نگاه نگاه با این هیکل چجوری داره از خنده ریسه میره اخه خدایا اومدم دوباره حمله کنم که گفت:"بابا من که همش همین کارو میکنم چرا انقدر یهو حساس شدی؟"
با حر گفت:"مرتیکه فاکیده من اولین بوسه ای که این همه سال حفظش کرده بودم بخاطر کرم ریزی تو از دست دادم احمق اونم نه به یه دختر داف خوشگل به یه پسره پاپی میفهمی؟ من الان بشدت زخم خوردم میفهمی دراز بی خاصیت؟"
یهو با یه حرکت دستشو آزاد کرد و گفت:"چی؟مگه در نبود من چه اتفاق فاکیده ای افتاده؟"
نگاهی به فنایی که تو روز اول دانشگام پیدا کرده بودم گفتم:"بریم تو ماشین توضیح میدیم..."
وقتی همه چیزو توضیح دادم گفت:"پشماااااااااااااااااام منم میخوام."
_ سهون.
_ جونم داداش خر شانسم؟
_ خفه شو!!
_ چشم .
وقتی رسیدم خونه مستقیم رفتم تو تختم و جیغ فرا بفشی کشیدم.
صبر کن پسره گفت از فردا همه چی شروع میشه؟ یا ابلفضل
Vahyun
آیا میدانستید لایک کردن یعنی چی؟یعنی وقتی مطلب مورد نظر رو مطالعه کردید و مورد پسند واقع شد روی قلب قسمت بالا میزنید نویسنده میفهمد و میگوید:"واوووووووووو یه نفر لایک کرد پشمام ای ملت ببینید یکی فیکمو لایک کرد پشمام." و شروع میکند به بهتر نوشتن پارت بعدی اما وقتی می بیند که با بالای صدتا ویو کسی لایک نمی نماید پس با کسالت تمام میگوید:"یعنی انقدر فیکم چرته؟ اه پس اصلا نمینویسم هق هق هق"
دیگه خود دانید
توهین فکرا بودم که یهو چشماش بصورت مرموزی جمع شدن با شک میخواستم احتمالات و بررسی کنم که توت فرنگی رو لبام چشیدم با شوک سریع ازش فاصله گرفتم و داد زدم:"یا...دیوونه شدی؟این چه کاری بود اخه؟"
یهو پغی زد زیر خنده و شروعکرد قهقهه زدن وگفت:"هی مه اولین بوستو ازت گرفتم؟"
ناخودآگاه از شنیدن حقیقت صورتم سرخ شد ولی نباید میذاشتم بفهمه اومدم بگم نه یهو ساکت شد و با پشیمونی گفت:"چی؟واقعا اولیت بود؟ببخشید باید عشقولانه ترش میکردم.. ولی عیب نداره ضرر نکردی منم اولیم بود."
و زبونی در اورد و فرار کرد .
به محض اینکه تو مغزم کلمه ی پاپی کیوت رد شد محکم زدم به صورت بی عیب و نقص خودم ...
نزدیک غروب بعد از اتمام دانشگاه:
داشتم مثل رسوای زمانه میرفتم سمت ماشین که دست یه ادم بیمار رئو دور گردنم حس کردم قدمو صاف کردم و برگشتم و با لبخند گفتم:"میخوای رو سنگ قبرت چی بنویسم؟"
_وی عاشق پار چانیول ستودنی بود که بشدت جذابه و بخشنده و مهربان
با لبخند گفتم :"با کمال میل."
و ارنجشو گرفتم جف دستاشو گرفتم پشتش و با یه دستم نگهش داشتم و شروع کردم به قلقلک دادش الکی واسه من شیکس پک ردیف کرده نگاه نگاه با این هیکل چجوری داره از خنده ریسه میره اخه خدایا اومدم دوباره حمله کنم که گفت:"بابا من که همش همین کارو میکنم چرا انقدر یهو حساس شدی؟"
با حر گفت:"مرتیکه فاکیده من اولین بوسه ای که این همه سال حفظش کرده بودم بخاطر کرم ریزی تو از دست دادم احمق اونم نه به یه دختر داف خوشگل به یه پسره پاپی میفهمی؟ من الان بشدت زخم خوردم میفهمی دراز بی خاصیت؟"
یهو با یه حرکت دستشو آزاد کرد و گفت:"چی؟مگه در نبود من چه اتفاق فاکیده ای افتاده؟"
نگاهی به فنایی که تو روز اول دانشگام پیدا کرده بودم گفتم:"بریم تو ماشین توضیح میدیم..."
وقتی همه چیزو توضیح دادم گفت:"پشماااااااااااااااااام منم میخوام."
_ سهون.
_ جونم داداش خر شانسم؟
_ خفه شو!!
_ چشم .
وقتی رسیدم خونه مستقیم رفتم تو تختم و جیغ فرا بفشی کشیدم.
صبر کن پسره گفت از فردا همه چی شروع میشه؟ یا ابلفضل
Vahyun
آیا میدانستید لایک کردن یعنی چی؟یعنی وقتی مطلب مورد نظر رو مطالعه کردید و مورد پسند واقع شد روی قلب قسمت بالا میزنید نویسنده میفهمد و میگوید:"واوووووووووو یه نفر لایک کرد پشمام ای ملت ببینید یکی فیکمو لایک کرد پشمام." و شروع میکند به بهتر نوشتن پارت بعدی اما وقتی می بیند که با بالای صدتا ویو کسی لایک نمی نماید پس با کسالت تمام میگوید:"یعنی انقدر فیکم چرته؟ اه پس اصلا نمینویسم هق هق هق"
دیگه خود دانید
۳.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.