میگم...
میگم...
من هنوزم باورم نشده همچی تموم شده!
دلم میخاد برگردیم به اون موقه ای که قبل امتحانای دی پری ( @pari_afsongar ) گفت قراره امسال دوباره کنکور بدی و میخای بعضی جاهای عوض شده ی کتابارو با من چک کنی!
اون روزا فک میکردم همچی شوخیه و چقدر برام غریبه بودی!
یادته اولین باری که هی پشت هم ویس میفرستادی صدات گرفته بود!؟ و من چقدر دوست داشتم همون صدای گرفته رو...
(البته قاطی صدای گرفتنت صدای زیپم میومد😂🥲)
هیچ وقت یادم نمیره شبی که حالم داغون بود و اشکام بند نمیومد ، اونی که قلق آروم کردنم و بلده خوابش برده بود و من نمیتونستم به هیچ کس پناه ببرم ، برای همینم به تو پیام دادم بیداری!؟ و همون موقه سین خورد ، دستم و گرفتی بردی پلاتو که یادم بره گریه هامو ، آخرشم فوتبالو بهت باختم که لالایی بخونی هر چند نخوندی و من بدون صدات خوابم برد!...
همیشه گفتم مهربونی!...
مهربونِ مهربون...
ولی یه موقه هاییم از روی مهربونیات یجوری آدم و دعوا میکنی که گریش میگیره!
مثلِ همون باری که سر کارنامه دعوام کردی و منم تصمیم جدی گرفتم بشینم درس بخونم!
تو انقد همیشه هوام و داشتی که حتی پر استرس ترین شب زندگیم که فرداش کنکور داشتم نزاشتی آب تو دلم تکون بخوره و تا نزدیکای سحر برام حس خوب فرستادی!
باورم نمیشه تموم اون روزای خوبمون چقد زود گذشت!
هنوز دلم میخاد بیام و واست از کلاسای خسته کننده ی آنلاینم بگم ، از تعریفای معلما ازم ، از امتحانای یهویی و سخت ، از نیم گرفتن امتحان پنج دیقه ایه زبان ، از رو مخ بودن معلمامون و حتی از امتحان نهاییا...
باورم نمیشه یجوری دستم و گرفتی کشیدی ، که الان خودمم باورم نمیشه کجا وایسادم!
نمیدونم چجوری باید ازت تشکر کرد...
نمیدونم اصلا رفیق خوبی بودم یا نه...
فقد اینو میدونم که خیلی چیزا بهت مدیونم...
بعضی وقتاام به خودم میگم :
" کاش کاکتوست بودم که شبا بهم شب بخیر میگفتی "
ولی نه...
کاکتوس و نمیشه بغل کرد!...
کاش پاستیلت بودم ، که دوسم داشتی...
خیلی زیاد :)
پ.ن : کاش یه روزی بشه من بیام روی ماهت و ببینم و واسه تموم تلاشات دستت و ببوسم(🤮🤣) خانوم مشاور💞🥺
💚🌵 @FWTIT 🌵💚
#کیانا
پنجم مهر 1400
03:03
من هنوزم باورم نشده همچی تموم شده!
دلم میخاد برگردیم به اون موقه ای که قبل امتحانای دی پری ( @pari_afsongar ) گفت قراره امسال دوباره کنکور بدی و میخای بعضی جاهای عوض شده ی کتابارو با من چک کنی!
اون روزا فک میکردم همچی شوخیه و چقدر برام غریبه بودی!
یادته اولین باری که هی پشت هم ویس میفرستادی صدات گرفته بود!؟ و من چقدر دوست داشتم همون صدای گرفته رو...
(البته قاطی صدای گرفتنت صدای زیپم میومد😂🥲)
هیچ وقت یادم نمیره شبی که حالم داغون بود و اشکام بند نمیومد ، اونی که قلق آروم کردنم و بلده خوابش برده بود و من نمیتونستم به هیچ کس پناه ببرم ، برای همینم به تو پیام دادم بیداری!؟ و همون موقه سین خورد ، دستم و گرفتی بردی پلاتو که یادم بره گریه هامو ، آخرشم فوتبالو بهت باختم که لالایی بخونی هر چند نخوندی و من بدون صدات خوابم برد!...
همیشه گفتم مهربونی!...
مهربونِ مهربون...
ولی یه موقه هاییم از روی مهربونیات یجوری آدم و دعوا میکنی که گریش میگیره!
مثلِ همون باری که سر کارنامه دعوام کردی و منم تصمیم جدی گرفتم بشینم درس بخونم!
تو انقد همیشه هوام و داشتی که حتی پر استرس ترین شب زندگیم که فرداش کنکور داشتم نزاشتی آب تو دلم تکون بخوره و تا نزدیکای سحر برام حس خوب فرستادی!
باورم نمیشه تموم اون روزای خوبمون چقد زود گذشت!
هنوز دلم میخاد بیام و واست از کلاسای خسته کننده ی آنلاینم بگم ، از تعریفای معلما ازم ، از امتحانای یهویی و سخت ، از نیم گرفتن امتحان پنج دیقه ایه زبان ، از رو مخ بودن معلمامون و حتی از امتحان نهاییا...
باورم نمیشه یجوری دستم و گرفتی کشیدی ، که الان خودمم باورم نمیشه کجا وایسادم!
نمیدونم چجوری باید ازت تشکر کرد...
نمیدونم اصلا رفیق خوبی بودم یا نه...
فقد اینو میدونم که خیلی چیزا بهت مدیونم...
بعضی وقتاام به خودم میگم :
" کاش کاکتوست بودم که شبا بهم شب بخیر میگفتی "
ولی نه...
کاکتوس و نمیشه بغل کرد!...
کاش پاستیلت بودم ، که دوسم داشتی...
خیلی زیاد :)
پ.ن : کاش یه روزی بشه من بیام روی ماهت و ببینم و واسه تموم تلاشات دستت و ببوسم(🤮🤣) خانوم مشاور💞🥺
💚🌵 @FWTIT 🌵💚
#کیانا
پنجم مهر 1400
03:03
۱۷.۶k
۰۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.