P21
P21
+کوچولو.....چقدر نازیی(باصدای بچگونه...)
٪بگو مرسی...
'میسی...
+اخخ...کوچولو..
۱ ساعت گذشت و بیشتر باهم آشنا شده بودیم..
از دور دونفر داشتن بهمون نزدیک میشدن...
یه پسر خیلی برام آشنا بود....اوه...جیمینه؟؟؟؟!
جیمین پسر خاله بود و از تهیونگ ۴ سال کوچیکتر بود.
+تهیونگجیمین دوست شماس؟
_معلومه!
گفت برای تفریح اومدن بوسان....گفتیم بگیم اونام بیام
وقتی برای کارورزیمون اومده بودیم بوسان...اون هم از طرف دانشگاه خودش که یه دانشگاه دیگه بود اومده بود و همو دیدیم و فک کنم اونموقع آنا از جیمین خوشش اومده بود....
+عهه آنااا جیمیننن..
*اوهوم...
اون یکی هم که پیشش بود دختر خالم یعنی خواهر جیمین بود.. ...خواستم اذیتش کنم آنا رو....
+مثل اینکه دوست دختر داره آنا...
*اوهوم....خوبه!
لحن ناراحتش متوجه شدم....
(بمیرم براش الهیییی...)
# چطوری اتت؟؟؟
+ممنونم...خوبه آقا شدی(خنده)
باهمه آشنا شد و سلام داد....ولی تا آنا رو دید دهنش بسته شد و نشست روی یکی از صندلیا...
رسیدیم به جیسو...معشوقه قدیمی جونگکوک که جفتشون همدیگرو دوست داشتن ولی جیسو با لو دادن مدارک شرکت جونگکوک به شرکت حریفش باعث تنفر جونگکوک نسبت به خودش شد...
&س..سلام ات..
+سلام....
&....
و رفت پیش جیمین نشست...
_ات...خوبی؟
+آره عزیزم....حالا بعدا بهت میگم..
راستی آنا؟
*جانم؟
#تو آنایی؟
هول شدن آنا رو حس کردم....به طرف جیمین برگشت....
*اره...
#چهرت عوض شده....
*...اوهوم....جانم ات؟
+عزیزم میشه بری ..از تو کیف من گوشیمو بیاری؟
پام خیلی درد میکنه....
*اره عزیزم چرا که نه.....
قطعا واسه پیچوندن از چنین کاری استفاده میکردم....یونگی میخواست براش تولد بگیره و میخواستیم کلبه رو تزئین کنیم و منچون خبر نداشتم براش هدیه ای نگرفته بودم....
+اینم کلید....اون بنز مشکیه....برو عزیزم....
*باشه عزیزم....
+خب خب رفت.....
میز و چیدیم و کیکشو آوردم...تو ماشین یونگی بود...
+یونگی....میشه اون بادکنکو بدی...
_چرا به من نمیگی؟
+تهه...الان وقتش نیست عزیزم...الان میاد قشنگم....
و گونشو ب.و.س.ی.دم..
_جو.ون...
+عه میزنمتا....
عههه اومد.......
همه از کلبه چوبی خارج شدیم....
از اون دورا داشتیم آنا رو میدیدیم که رسید تو....
از شدت تعجب یه کم به عقب پرت شد...
بعد دور و برش نگاه کرد.....و رو من قفل شد.....لبخندی زدم و دویدم سمتش.....#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
+کوچولو.....چقدر نازیی(باصدای بچگونه...)
٪بگو مرسی...
'میسی...
+اخخ...کوچولو..
۱ ساعت گذشت و بیشتر باهم آشنا شده بودیم..
از دور دونفر داشتن بهمون نزدیک میشدن...
یه پسر خیلی برام آشنا بود....اوه...جیمینه؟؟؟؟!
جیمین پسر خاله بود و از تهیونگ ۴ سال کوچیکتر بود.
+تهیونگجیمین دوست شماس؟
_معلومه!
گفت برای تفریح اومدن بوسان....گفتیم بگیم اونام بیام
وقتی برای کارورزیمون اومده بودیم بوسان...اون هم از طرف دانشگاه خودش که یه دانشگاه دیگه بود اومده بود و همو دیدیم و فک کنم اونموقع آنا از جیمین خوشش اومده بود....
+عهه آنااا جیمیننن..
*اوهوم...
اون یکی هم که پیشش بود دختر خالم یعنی خواهر جیمین بود.. ...خواستم اذیتش کنم آنا رو....
+مثل اینکه دوست دختر داره آنا...
*اوهوم....خوبه!
لحن ناراحتش متوجه شدم....
(بمیرم براش الهیییی...)
# چطوری اتت؟؟؟
+ممنونم...خوبه آقا شدی(خنده)
باهمه آشنا شد و سلام داد....ولی تا آنا رو دید دهنش بسته شد و نشست روی یکی از صندلیا...
رسیدیم به جیسو...معشوقه قدیمی جونگکوک که جفتشون همدیگرو دوست داشتن ولی جیسو با لو دادن مدارک شرکت جونگکوک به شرکت حریفش باعث تنفر جونگکوک نسبت به خودش شد...
&س..سلام ات..
+سلام....
&....
و رفت پیش جیمین نشست...
_ات...خوبی؟
+آره عزیزم....حالا بعدا بهت میگم..
راستی آنا؟
*جانم؟
#تو آنایی؟
هول شدن آنا رو حس کردم....به طرف جیمین برگشت....
*اره...
#چهرت عوض شده....
*...اوهوم....جانم ات؟
+عزیزم میشه بری ..از تو کیف من گوشیمو بیاری؟
پام خیلی درد میکنه....
*اره عزیزم چرا که نه.....
قطعا واسه پیچوندن از چنین کاری استفاده میکردم....یونگی میخواست براش تولد بگیره و میخواستیم کلبه رو تزئین کنیم و منچون خبر نداشتم براش هدیه ای نگرفته بودم....
+اینم کلید....اون بنز مشکیه....برو عزیزم....
*باشه عزیزم....
+خب خب رفت.....
میز و چیدیم و کیکشو آوردم...تو ماشین یونگی بود...
+یونگی....میشه اون بادکنکو بدی...
_چرا به من نمیگی؟
+تهه...الان وقتش نیست عزیزم...الان میاد قشنگم....
و گونشو ب.و.س.ی.دم..
_جو.ون...
+عه میزنمتا....
عههه اومد.......
همه از کلبه چوبی خارج شدیم....
از اون دورا داشتیم آنا رو میدیدیم که رسید تو....
از شدت تعجب یه کم به عقب پرت شد...
بعد دور و برش نگاه کرد.....و رو من قفل شد.....لبخندی زدم و دویدم سمتش.....#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۱۱.۵k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.