به کوهستان میروم...
به کوهستان میروم...
جایی که پر از آوازِ عقاب هایِ آزاد باشد ،
و در هوای بِکرش ؛
بتوان شاد بود و نفس کشید ،
بتوان زلال بود و نترسید ... !
می خواهم سمفونیِ آرامِ شبانه ام ؛
زوزه ی گرگ ها باشد ،
و تمامِ روز ؛
هم صحبتِ گنجشک ها و توکاها باشم ...
دلم یک انقلاب می خواهد ...
یک کنار کشیدن ،
یک انصراف ... !!!
باید از هیاهو دور شد ،
آوایِ رود را شنید ،
آتشفشان را بوسید ،
کوه را نوازش کرد ،
و جنگل را در آغوش کشید ...
می خواهم بروم وکلبه ای بسازم ،
و به دور از شلوغی و بی مهریِ آدم ها ؛
در آرامشی محض ؛
زندگی کنم ...
جایی که پر از آوازِ عقاب هایِ آزاد باشد ،
و در هوای بِکرش ؛
بتوان شاد بود و نفس کشید ،
بتوان زلال بود و نترسید ... !
می خواهم سمفونیِ آرامِ شبانه ام ؛
زوزه ی گرگ ها باشد ،
و تمامِ روز ؛
هم صحبتِ گنجشک ها و توکاها باشم ...
دلم یک انقلاب می خواهد ...
یک کنار کشیدن ،
یک انصراف ... !!!
باید از هیاهو دور شد ،
آوایِ رود را شنید ،
آتشفشان را بوسید ،
کوه را نوازش کرد ،
و جنگل را در آغوش کشید ...
می خواهم بروم وکلبه ای بسازم ،
و به دور از شلوغی و بی مهریِ آدم ها ؛
در آرامشی محض ؛
زندگی کنم ...
۷.۹k
۱۶ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.