همیشه یکی از فانتزیام این بوده که دختردار بشم و بهش بگم ه
همیشه یکی از فانتزیام این بوده که دختردار بشم و بهش بگم هر ساعتی از شب خواستی برو بیرون و زیر بارون قدم بزنه،بهش یاد میدم بلد باشه بایه پسر رفیق باشه،اینقدر بغلش میکردم که عقده بغل یه غریبه رو نداشته باشه،اینقدر باهاش عاشقانه حرف میزدم که محتاج حرف های عاشقانه جنس مخالف نباشه،نمیزارم ظرافت دخترونش تو سختی ها و مشکلات آسیب ببینه،نمیزارم بالشتش خیس بشه،در درنهایت یه کاری میکنم که نگه ای کاش پسر بودم...
۲.۱k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.