🌱🍒"شعر ها تکراریست
🌱🍒"شعر ها تکراریست
همه از عشق سخن می گویند
همه یک گمشده را
در معمای غزل می جویند
واج ها خسته شدند
بس که در غصه چشمی ماندیم
بس که از کوچه و از پنجره ها لاف زدیم
بس که آواز جدایی خواندیم
خسته از قصه تکراری عشق
خسته از فرصت اجباری عشق
خسته از هر چه غزل هر چه سپید
خسته از بیم و امید
آمدم حرف دلم را بزنم:
تا کی از قامت رعنای تو باید دم زد
تا کی از صورت زیبای تو باید دم زد
تو که در کوچه هر قافیه سرگردانی
تو که خود نیز از این فاصله ها حیرانی
تو که از خاطره زلزله ها لبریزی
بر من و عمر من آوار غزل می ریزی
با قلم ساخته ام قامت رعنای تو را
عشق پرداخته آن صورت زیبای تو را
خوبی چهره تو حاصل انشای من است
شهرتت معجزه این دل شیدای من است
ور نه ننگ است کسی از تو ستایش بکند!
صورت سنگ تو را مدح و نیایش بکند!
خسته ام بس که تمنای تو را داد زدم
بس که بی حوصله از عشق تو فریاد زدم
من که از داغ غم رویت عزادار شدم
امشب از خاطره تلخ تو بیزار شدم
بشکند دستم اگر باز تو را مدح کنم
تیشه بر ریشه این عشق کذایی نزنم..."🌱🍒
همه از عشق سخن می گویند
همه یک گمشده را
در معمای غزل می جویند
واج ها خسته شدند
بس که در غصه چشمی ماندیم
بس که از کوچه و از پنجره ها لاف زدیم
بس که آواز جدایی خواندیم
خسته از قصه تکراری عشق
خسته از فرصت اجباری عشق
خسته از هر چه غزل هر چه سپید
خسته از بیم و امید
آمدم حرف دلم را بزنم:
تا کی از قامت رعنای تو باید دم زد
تا کی از صورت زیبای تو باید دم زد
تو که در کوچه هر قافیه سرگردانی
تو که خود نیز از این فاصله ها حیرانی
تو که از خاطره زلزله ها لبریزی
بر من و عمر من آوار غزل می ریزی
با قلم ساخته ام قامت رعنای تو را
عشق پرداخته آن صورت زیبای تو را
خوبی چهره تو حاصل انشای من است
شهرتت معجزه این دل شیدای من است
ور نه ننگ است کسی از تو ستایش بکند!
صورت سنگ تو را مدح و نیایش بکند!
خسته ام بس که تمنای تو را داد زدم
بس که بی حوصله از عشق تو فریاد زدم
من که از داغ غم رویت عزادار شدم
امشب از خاطره تلخ تو بیزار شدم
بشکند دستم اگر باز تو را مدح کنم
تیشه بر ریشه این عشق کذایی نزنم..."🌱🍒
۱۴.۱k
۲۰ آبان ۱۴۰۱