چیزی به او گفتم، خندید و بین خنده هایش گفت: «دیوونه!» و ب
چیزی به او گفتم، خندید و بین خندههایش گفت: «دیوونه!» و باز خندید، میخواستم بگویم خب مگر میشود فرد عاقل، صدای خندههای تو را بشنود و از سر ذوق دیوانه نشود؟
ولی سکوت کردم؛ دیوانگی را ترجیح دادم به قطع کردن ریتم خندههای شیرینش، و من دیوانه شدم، دیوانهی او.
#امیررضا_لطفی_پناه
ولی سکوت کردم؛ دیوانگی را ترجیح دادم به قطع کردن ریتم خندههای شیرینش، و من دیوانه شدم، دیوانهی او.
#امیررضا_لطفی_پناه
۵.۱k
۰۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.