آن کشته که بردند به یغما کفنش را
آن کشته که بردند به یغما کفنش را
<تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه میریخت به تشییع غریبش
<آن نیزه که میبرد سر بیبدنش را
پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد
<با خار عوض کرد گل پیرهنش را
زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد
<شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را
آغوش گشاید به تسلای عزیزان
<یا خاک کند یوسف دور از وطنش را
خورشید فروزان شده در تیرگی شام
<تا باز به دنیا برساند سخنش را
فاضل نظری
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
<تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه میریخت به تشییع غریبش
<آن نیزه که میبرد سر بیبدنش را
پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد
<با خار عوض کرد گل پیرهنش را
زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد
<شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را
آغوش گشاید به تسلای عزیزان
<یا خاک کند یوسف دور از وطنش را
خورشید فروزان شده در تیرگی شام
<تا باز به دنیا برساند سخنش را
فاضل نظری
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
۳۷۴
۱۵ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.