آن کشته که بردند به یغما کفنش را

آن کشته که بردند به یغما کفنش را
<تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه می‌ریخت به تشییع غریبش
<آن نیزه که می‌برد سر بی‌بدنش را
پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد
<با خار عوض کرد گل پیرهنش را
زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد
<شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را
آغوش گشاید به تسلای عزیزان
<یا خاک کند یوسف دور از وطنش را
خورشید فروزان شده در تیرگی شام
<تا باز به دنیا برساند سخنش را

فاضل نظری

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
دیدگاه ها (۱)

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها<عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!...

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد<که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند ن...

هنگام پاییززیر یک درخت مُردمبرگ‌هایش مرا پوشاندو هزاران قلب ...

ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کنسرود زندگی سر کن دلم تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط