نیامدی کنارمن،رسید سال دیگری
نیامدی کنارمن،رسید سال دیگری
برای این بهار خود ، کنم خیال دیگری
برای با تو بودنم ، زدم به هر دری، ولی
شده نصیب بخت من،به قرعه فال دیگری
شکسته پر شدم ببین ، در امتداد روزها
به فکر ماندنت و تو ، به فکر بال دیگری
تمام زندگی ِ من ، شده شبیه احتمال
میان آن همه اگر ، شدی محال دیگری
چه فایده از این همه ، روایت غریـبی ام
نوشتم این غزل و تو ، درون حال دیگری
نیامدی که بنگری ، تمام شد جوانی ام
طلوع کن بهار من ، رسید سـال دیگری...
برای این بهار خود ، کنم خیال دیگری
برای با تو بودنم ، زدم به هر دری، ولی
شده نصیب بخت من،به قرعه فال دیگری
شکسته پر شدم ببین ، در امتداد روزها
به فکر ماندنت و تو ، به فکر بال دیگری
تمام زندگی ِ من ، شده شبیه احتمال
میان آن همه اگر ، شدی محال دیگری
چه فایده از این همه ، روایت غریـبی ام
نوشتم این غزل و تو ، درون حال دیگری
نیامدی که بنگری ، تمام شد جوانی ام
طلوع کن بهار من ، رسید سـال دیگری...
۶۷۶
۱۰ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.