رمان
#رمان
#عشق_مهربون_من
#part:1
*ویو جنا*
امروز صبح بیدار شدم صبحونه درست کردم بعد خوردم مامانم هنوز خواب بود انگاری یکم خسته بود بیدارش نکردم
لباس پوشیدم رفتم سر کارم
من داخل یک شرکت خیلی بزرگ کار میکنم شرکت مدلینگه این پنج ماهه که استخدام شدم
من اونجا چون تازه واردم هرکار بهم بگن انجام میدم حقوقشم خیلی خوبه
از خونه زدم بیرون
بعد ۲۰ مین رسیدم وارد شدم دیدم همه جا شلوغه انگاری یکی از مدلا چیزیش شده
رفتم جلوتر که یونا اومد،یونا دست راست و منشی، رئیس پارک جیمینه
اون باهام خیلی مهربونه برا همین گفت که به اسم صداش کنم یا میتونم بهش بگم اونی
جنا:اونی یونا چیشده چرا همه جا شلوغ و بهم ریختست؟
یونا:یکی از مدل ها پاش آسیب دیده و دکتر جواب نمیده و نمیتونیم ببریمش بیمارستان و همین الان باید عکاسی رو تموم کنیم
شرکتی که باهاش قرار داد بستیم خیلی عصبانیه نمیدونیم الان چیکار کنیم؟
همینطور که یونا داشت برام توضیح میداد رئیس پارک اومدن همه سرجاشون ایستادن و تعظیم کردن
رئیس پارک:خب بچه ها از همه چی اطلاع دارم اروم باشید تا ۱۰ دقیقه دیگه همه چی حل میشه
یونا رفت پیش رئیس پارک و ازش پرسید:
یونا:جیمین فکری داری؟
یونا چون چندین ساله با جیمین کار میکنه به اسم خودش صداش میزنه
جیمین:نه،ولی باید وضعو کنترل میکردم نمیشد بزارم همه جا اینطور بهم ریخته بمونه
یونا:وای الان چیکار کنیم؟
دیدم خیلی نگرانن راستش من وقتی میرفتم دبیرستان به علوم توجه خاصی داشتم حقیقتا بابام دوست داش منو دکتر ببینه اما نشد و چون بابام دوس داشت منو دکتر ببینه برای دکتر شدن خیلی تلاش میکردم و از علوم خوندن خیلی خوشم میومد برا همین میتونم ی کمک ریزی بکنم
رفتم پیش رئیس پارک و بهش گفتم
جنا:سلام اقای پارک
جیمین:سلام جنا
جنا:راستش من میتونم یک کمک کوچیکی بکنم چون از درد پا و آسیب هاش یجورایی سر درمیارم اگه بخواید میت نم ی نگاهی به پاش بندازم چون من درباره پزشکی خیلی خوندم و یجورایی بلدم
جیمین:عالیه چرا که نه میارمش داخل اتاق پرو برو ی نگاهی بهش بنداز یونا هم میاد باهات
جنا:چشم آقای پارک
بعد از این حرفا مدل رو بردیم اتاق پرو و ی نگاهی به پاش انداختم
پاش کمی خیلی کم به طوریکه دیده نمیشه کمبودی داشت
به جای کبودی دست زدم که دردش گرفت
مدل:لطفا آرومتر درد داره
جنا:ببخشید
یادمه ی بار منم اینطور شدم از یک پماد استفاده کردم که بعد از ۱۰دقیقه دردش آرومتر شد هنوز درد داشت اما قابل تحمل بود
سریع به یونا گفتم
جنا:یونا ی پماد هست که قبلا من ازش استفاده میکردم درد رو بهتر میکنه یعنی درد قابل تحمل میشه ولی از بین نمیره به اندازه ی کافی مسکن میشه تا عکاسی رو تموم کنیم
یونا:اوکی اسمش چیه؟
جنا:اسمش....(حالا ی چیزی هست
#عشق_مهربون_من
#part:1
*ویو جنا*
امروز صبح بیدار شدم صبحونه درست کردم بعد خوردم مامانم هنوز خواب بود انگاری یکم خسته بود بیدارش نکردم
لباس پوشیدم رفتم سر کارم
من داخل یک شرکت خیلی بزرگ کار میکنم شرکت مدلینگه این پنج ماهه که استخدام شدم
من اونجا چون تازه واردم هرکار بهم بگن انجام میدم حقوقشم خیلی خوبه
از خونه زدم بیرون
بعد ۲۰ مین رسیدم وارد شدم دیدم همه جا شلوغه انگاری یکی از مدلا چیزیش شده
رفتم جلوتر که یونا اومد،یونا دست راست و منشی، رئیس پارک جیمینه
اون باهام خیلی مهربونه برا همین گفت که به اسم صداش کنم یا میتونم بهش بگم اونی
جنا:اونی یونا چیشده چرا همه جا شلوغ و بهم ریختست؟
یونا:یکی از مدل ها پاش آسیب دیده و دکتر جواب نمیده و نمیتونیم ببریمش بیمارستان و همین الان باید عکاسی رو تموم کنیم
شرکتی که باهاش قرار داد بستیم خیلی عصبانیه نمیدونیم الان چیکار کنیم؟
همینطور که یونا داشت برام توضیح میداد رئیس پارک اومدن همه سرجاشون ایستادن و تعظیم کردن
رئیس پارک:خب بچه ها از همه چی اطلاع دارم اروم باشید تا ۱۰ دقیقه دیگه همه چی حل میشه
یونا رفت پیش رئیس پارک و ازش پرسید:
یونا:جیمین فکری داری؟
یونا چون چندین ساله با جیمین کار میکنه به اسم خودش صداش میزنه
جیمین:نه،ولی باید وضعو کنترل میکردم نمیشد بزارم همه جا اینطور بهم ریخته بمونه
یونا:وای الان چیکار کنیم؟
دیدم خیلی نگرانن راستش من وقتی میرفتم دبیرستان به علوم توجه خاصی داشتم حقیقتا بابام دوست داش منو دکتر ببینه اما نشد و چون بابام دوس داشت منو دکتر ببینه برای دکتر شدن خیلی تلاش میکردم و از علوم خوندن خیلی خوشم میومد برا همین میتونم ی کمک ریزی بکنم
رفتم پیش رئیس پارک و بهش گفتم
جنا:سلام اقای پارک
جیمین:سلام جنا
جنا:راستش من میتونم یک کمک کوچیکی بکنم چون از درد پا و آسیب هاش یجورایی سر درمیارم اگه بخواید میت نم ی نگاهی به پاش بندازم چون من درباره پزشکی خیلی خوندم و یجورایی بلدم
جیمین:عالیه چرا که نه میارمش داخل اتاق پرو برو ی نگاهی بهش بنداز یونا هم میاد باهات
جنا:چشم آقای پارک
بعد از این حرفا مدل رو بردیم اتاق پرو و ی نگاهی به پاش انداختم
پاش کمی خیلی کم به طوریکه دیده نمیشه کمبودی داشت
به جای کبودی دست زدم که دردش گرفت
مدل:لطفا آرومتر درد داره
جنا:ببخشید
یادمه ی بار منم اینطور شدم از یک پماد استفاده کردم که بعد از ۱۰دقیقه دردش آرومتر شد هنوز درد داشت اما قابل تحمل بود
سریع به یونا گفتم
جنا:یونا ی پماد هست که قبلا من ازش استفاده میکردم درد رو بهتر میکنه یعنی درد قابل تحمل میشه ولی از بین نمیره به اندازه ی کافی مسکن میشه تا عکاسی رو تموم کنیم
یونا:اوکی اسمش چیه؟
جنا:اسمش....(حالا ی چیزی هست
۳.۶k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.