p⁶
کارولین:و براش خوشحالم!چون بالاخره یکیو پیدا کردیم که باهاش اوکی باشه و درونگرا هم باشه.یکم ته قلبم خوشحال شدم.
مغز:صاحب بهت تبریک میگم!
چرا
قلب:بالاخره یکیو پیدا کردی درکت کنه:)))))البته امیدوارم....
فینفین*عررر اره..خب لوس بازی بسه.
کارولین:نظرتون چیه اکیپ بزنیم؟؟
امانداوکارول:هوووم
کارولین:اممم..نظرتونه تو گروه پس...ر هم باشه؟؟(باگونههای«کمی»رنگگرفته)
امانداوکارول:اوک...
کارول و کارولین رفتن پایین.منم ظرفم خوراکیمو برداشتم ورفتم جلوی در کلاس آمی و منتظر آمی موندم.کلتسشون که تموم شد اومد بیرون و باهم رفتیم پایین.
آمی:خبب،زنگ اول چطور گذشت؟
آماندا:هیچ...یه دوقلو جلوم میشینن و بنظر میان اوکی هستند.و به احتمال ۶۰٪ یه اکیپ میزنیم.
آمی:اوووو اوکی.تو اکیپتون پسر هست؟؟
آماندا:شاید...(سرخخ)که آمی خنده ای سر داد و بغلم کرد.
آمی:خواهر خجالتیه من:))چند سثانیه همونجوری موندیم.بوی بلوبری یخی که داشت بهم آرامش خاصی بهم میداد.ارامش بهشتو میداد.از بغلش جدام کردو گفت:آماندا،این زنگ چی دارید؟
آماندا:نژادشناسی(یهدرسهتویاینمدرسهواینکهبعدابهتونمیگمچجورمدرسهایه)شماچی؟
آمی:یه امتحان فاکینگ سخت.بعد از مدتی صحبت کردیم که یکی از دوستای آمی آمی رو صدا کرد و رفت.منم تنها شدم دوباره مثل همیشه.ظرف خوراکیم رو باز کردم و شروع کردم خوردن خوراکیم.خوراکیم که تموم شد زنگ هم خورد و رفتیم سرکلاس.رفتم نشستم سرجام و کتاب اون زنگ رو برداشتم و معلم هم اومد.مثل اینکه معلم جدیده،از قیافه بچه ها معلوم بود نمیشناسنش....
———————————————·نکته·———————————
دیدید بالاخره اومدم؟؟؟؟
اولندش کههه؛عیدتون مبارککککک ایشاالله سال ۱۴۰۳ مثل ۱۴۰۲ گو*ه نباشه:))))من که امسالم خیلی گو.ه گذشت....ایحححح ایحححححح(گریه ی کیک)
و دیدید به قولم عمل کردم یه پارت طولانی دادم؟البته بعد از مدت خیلیییییی طولانی ای
قشنگ معلومه که الان میخواید منو بزنید....ولی خب گوناه دارم ۷-۸ تا امتحان پشت سر هم داشتمممم
بایییی!!
مغز:صاحب بهت تبریک میگم!
چرا
قلب:بالاخره یکیو پیدا کردی درکت کنه:)))))البته امیدوارم....
فینفین*عررر اره..خب لوس بازی بسه.
کارولین:نظرتون چیه اکیپ بزنیم؟؟
امانداوکارول:هوووم
کارولین:اممم..نظرتونه تو گروه پس...ر هم باشه؟؟(باگونههای«کمی»رنگگرفته)
امانداوکارول:اوک...
کارول و کارولین رفتن پایین.منم ظرفم خوراکیمو برداشتم ورفتم جلوی در کلاس آمی و منتظر آمی موندم.کلتسشون که تموم شد اومد بیرون و باهم رفتیم پایین.
آمی:خبب،زنگ اول چطور گذشت؟
آماندا:هیچ...یه دوقلو جلوم میشینن و بنظر میان اوکی هستند.و به احتمال ۶۰٪ یه اکیپ میزنیم.
آمی:اوووو اوکی.تو اکیپتون پسر هست؟؟
آماندا:شاید...(سرخخ)که آمی خنده ای سر داد و بغلم کرد.
آمی:خواهر خجالتیه من:))چند سثانیه همونجوری موندیم.بوی بلوبری یخی که داشت بهم آرامش خاصی بهم میداد.ارامش بهشتو میداد.از بغلش جدام کردو گفت:آماندا،این زنگ چی دارید؟
آماندا:نژادشناسی(یهدرسهتویاینمدرسهواینکهبعدابهتونمیگمچجورمدرسهایه)شماچی؟
آمی:یه امتحان فاکینگ سخت.بعد از مدتی صحبت کردیم که یکی از دوستای آمی آمی رو صدا کرد و رفت.منم تنها شدم دوباره مثل همیشه.ظرف خوراکیم رو باز کردم و شروع کردم خوردن خوراکیم.خوراکیم که تموم شد زنگ هم خورد و رفتیم سرکلاس.رفتم نشستم سرجام و کتاب اون زنگ رو برداشتم و معلم هم اومد.مثل اینکه معلم جدیده،از قیافه بچه ها معلوم بود نمیشناسنش....
———————————————·نکته·———————————
دیدید بالاخره اومدم؟؟؟؟
اولندش کههه؛عیدتون مبارککککک ایشاالله سال ۱۴۰۳ مثل ۱۴۰۲ گو*ه نباشه:))))من که امسالم خیلی گو.ه گذشت....ایحححح ایحححححح(گریه ی کیک)
و دیدید به قولم عمل کردم یه پارت طولانی دادم؟البته بعد از مدت خیلیییییی طولانی ای
قشنگ معلومه که الان میخواید منو بزنید....ولی خب گوناه دارم ۷-۸ تا امتحان پشت سر هم داشتمممم
بایییی!!
۱.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.