پارت(۷)
پارت(۷)
که داد زد ......
_چرا کاری میکنی که ازت عصبانی بشم +....ببخ...
که دنیا تاریک شد داشتم خواب می دیدم یک خواب خیلی خوب وقتی که هنوز تهیونگ منو نخریده بود تو خونه ی خودم بودم داشتم فیلم می دیدم با آزادی هر کار میخواستم میکردم دلم واقعا برای اون موقع ها تنگ شده بود دلم میخواست دوباره برگردم به اون زمان که با صدای تهیونگ از اون رویای لذت بخشم اومدم بیرون
_ا/تتتتتتتتت(با داد)
+...چی.....شده .....من کجام؟
_هوففففف بالاخره به هوش اومدی
+مگه چند وقته بیهوشم
_فک کنم سه ماه
+چیییی سه ماهه
_اره
+درد دارم
_ا/ت
+درد دارم یک ذره
_ا/تت
+ها....چی... یعنی بله
_تو دیگه بردم نیستی
+چی جدی؟
_آره از الان خدمتکارمی
یهو خنده ا/ت به اخم تبدیل شد
+هوفففف فکر کردم آزدام
_ههه به آسونی ها که نیست
+ولی....هیچ ولش کن
_اگر برام یکاری کنی آزادی
+چیکار؟
_برام بچه به دنیا بیاری
+چی؟
_همین که گفتم تنها راه آزادیته
+اخه این درخواستیه که تو داری
_همینه که هست
+اوک
_یعنی برام بچه به دنیا میاری؟
+ههه منظورم اینه که باشه خدمتکارت میشم
_اوک
مرخصی مو گرفتیم و راه افتادیم به سمت خونه تو را هیچی نمیگفتم فقط خوابم میومد رسیدیم خونه تا رسیدیم بدو بدو رفتم تو اتاقم و ولم شدم رو تختم نمیدونم چرا ولی این کار خیلی بهم حس آرامش داد همینطوری شروع کردم به فکر کردن به دوران آزادیم که اشک از چشمم اومد سریع پاکش کردم پتو رو کشیدم رو سرم و کم کم خوابم برد وقتی بیدار شدم...........
...............
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:
لایک:۲۰
کامنت:۱۰
که داد زد ......
_چرا کاری میکنی که ازت عصبانی بشم +....ببخ...
که دنیا تاریک شد داشتم خواب می دیدم یک خواب خیلی خوب وقتی که هنوز تهیونگ منو نخریده بود تو خونه ی خودم بودم داشتم فیلم می دیدم با آزادی هر کار میخواستم میکردم دلم واقعا برای اون موقع ها تنگ شده بود دلم میخواست دوباره برگردم به اون زمان که با صدای تهیونگ از اون رویای لذت بخشم اومدم بیرون
_ا/تتتتتتتتت(با داد)
+...چی.....شده .....من کجام؟
_هوففففف بالاخره به هوش اومدی
+مگه چند وقته بیهوشم
_فک کنم سه ماه
+چیییی سه ماهه
_اره
+درد دارم
_ا/ت
+درد دارم یک ذره
_ا/تت
+ها....چی... یعنی بله
_تو دیگه بردم نیستی
+چی جدی؟
_آره از الان خدمتکارمی
یهو خنده ا/ت به اخم تبدیل شد
+هوفففف فکر کردم آزدام
_ههه به آسونی ها که نیست
+ولی....هیچ ولش کن
_اگر برام یکاری کنی آزادی
+چیکار؟
_برام بچه به دنیا بیاری
+چی؟
_همین که گفتم تنها راه آزادیته
+اخه این درخواستیه که تو داری
_همینه که هست
+اوک
_یعنی برام بچه به دنیا میاری؟
+ههه منظورم اینه که باشه خدمتکارت میشم
_اوک
مرخصی مو گرفتیم و راه افتادیم به سمت خونه تو را هیچی نمیگفتم فقط خوابم میومد رسیدیم خونه تا رسیدیم بدو بدو رفتم تو اتاقم و ولم شدم رو تختم نمیدونم چرا ولی این کار خیلی بهم حس آرامش داد همینطوری شروع کردم به فکر کردن به دوران آزادیم که اشک از چشمم اومد سریع پاکش کردم پتو رو کشیدم رو سرم و کم کم خوابم برد وقتی بیدار شدم...........
...............
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:
لایک:۲۰
کامنت:۱۰
۸.۳k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.