اسکویید گیمعلی پارت
اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۹ )
همه دوباره رفتن تو اتاق خواب ...
املی : این ... دیگه ... چی بود 😨
شین هاری : خیلی باحال بود 😃 حالا من میرم کار دارم ...
املی : اوکی 👍🏻
شین هاری رفت و املی رو تختش نشست ... دوباره مین سو و سه می رو دید ! دست تکون داد 👋🏻
مین سو : هی بچه ها اونجا رو ... املی 🩷
سه می : بیای بچه ها ! تا با املی اشناتون کنیم 🙂
املی دید دونفر دیگه هم با مین سو و سه می بودن 😶
مین سو : خوشحالم حالت خوبه املی 🩷
املی : منم همینطور 😊
سه می : احم ! بزار با این دوتا آشنات کنم 🙃
... : احم ! خودم میگم 😁
املی : در ذهن ( عررر همون پسره مو بنفشه 😳 )
... : من ! تانوسم 😏 به گروهمون خوش اومدی و دست املی رو گرفت و تکون داد 😵💫
املی : 🫨
تانوس : ایشون هم نام گیو دوستم !
املی : ای خداا 😵💫 افتادم تو گروه کراش ها 😳
بلنگو : لطفاً به تخت های خود بروید و بخوابید 🤓
تانوس : مراقب خودت باش و صبح بیا اونجا 😉
املی : ام ... میشه دوستمو هم بیارم ؟
تانوس : اوکی 👍🏻
املی : پـ ...پس !
تانوس : پس شب بخیر 😁
و لپ املی رو کشید ( همه دنیا لپ منو میکشن 🫤 )
ادامه دارد 👍🏻
همه دوباره رفتن تو اتاق خواب ...
املی : این ... دیگه ... چی بود 😨
شین هاری : خیلی باحال بود 😃 حالا من میرم کار دارم ...
املی : اوکی 👍🏻
شین هاری رفت و املی رو تختش نشست ... دوباره مین سو و سه می رو دید ! دست تکون داد 👋🏻
مین سو : هی بچه ها اونجا رو ... املی 🩷
سه می : بیای بچه ها ! تا با املی اشناتون کنیم 🙂
املی دید دونفر دیگه هم با مین سو و سه می بودن 😶
مین سو : خوشحالم حالت خوبه املی 🩷
املی : منم همینطور 😊
سه می : احم ! بزار با این دوتا آشنات کنم 🙃
... : احم ! خودم میگم 😁
املی : در ذهن ( عررر همون پسره مو بنفشه 😳 )
... : من ! تانوسم 😏 به گروهمون خوش اومدی و دست املی رو گرفت و تکون داد 😵💫
املی : 🫨
تانوس : ایشون هم نام گیو دوستم !
املی : ای خداا 😵💫 افتادم تو گروه کراش ها 😳
بلنگو : لطفاً به تخت های خود بروید و بخوابید 🤓
تانوس : مراقب خودت باش و صبح بیا اونجا 😉
املی : ام ... میشه دوستمو هم بیارم ؟
تانوس : اوکی 👍🏻
املی : پـ ...پس !
تانوس : پس شب بخیر 😁
و لپ املی رو کشید ( همه دنیا لپ منو میکشن 🫤 )
ادامه دارد 👍🏻
- ۵.۰k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط