حکایت زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی میکرد
#حکایت زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی میکرد
به سفارش نزدیکان او را نزد شیخی بردند
شیخ برایش دعایی نوشت و فرمود :
آن را به کتفش ببندید او دیگر هرگز دزدی نمیکند
هنگامی که به خانه باز میگشتند پسر در راه عقب مانده بود!
مادرش از او خواست سریعتر راه برود و به او برسد ، پسر گفت : مادر دمپایی شیخ بزرگ است و نمیتوانم با آن به درستی راه بروم!
#فردوس_برین
به سفارش نزدیکان او را نزد شیخی بردند
شیخ برایش دعایی نوشت و فرمود :
آن را به کتفش ببندید او دیگر هرگز دزدی نمیکند
هنگامی که به خانه باز میگشتند پسر در راه عقب مانده بود!
مادرش از او خواست سریعتر راه برود و به او برسد ، پسر گفت : مادر دمپایی شیخ بزرگ است و نمیتوانم با آن به درستی راه بروم!
#فردوس_برین
- ۵.۴k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط