حکایت زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی میکرد

#حکایت زنی پسر کوچکی داشت که زیاد دزدی میکرد
به سفارش نزدیکان او را نزد شیخی بردند
شیخ برایش دعایی نوشت و فرمود :
آن را به کتفش ببندید او دیگر هرگز دزدی نمیکند
هنگامی که به خانه باز میگشتند پسر در راه عقب مانده بود!
مادرش از او خواست سریعتر راه برود و به او برسد ، پسر گفت : مادر دمپایی شیخ بزرگ است و نمیتوانم با آن به درستی راه بروم!
#فردوس_برین
دیدگاه ها (۱۱)

#سیمائونه 😉 کار تزئینی با دورریختنی ها 😊لباس کهنه حسام /کامو...

#دکوراسیون و #معماری #هنر #خلاقیت #ایده #خلاقانه #دکوری #فرد...

🔹با سردرد چه کنیم؟ 🤔🔸آب بنوشید🔸هندوانه بخورید🔸روی شقیقه تان ...

❣یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط