به گلهای باغچه آب دادم

به گلهای باغچه آب دادم.
گلها خندیدند و عطر نفس هاشان در فضا پیچید..
حوضِ بی ماهی به حرف آمد و ترانه سرود!
سیبی از دامان مادرش جدا شد و خندان دور حیاط چرخید..
باد بهاری موهای آشفته ام را در هم تنید و سنجاق پروانگی بر آن نهاد..
چقدر دلم خندیدن با گلهای بشقاب خانه ی مادربزرگ را می خواهد!
دلم خواندن ترانه با گرامافون از کار افتاده ی پدربزرگ را میخواهد!
دلم دامان پُر چین درخت و رقصیدن با پروانه را میخواهد..
حتم دارم میشود.
جنس کوه از یخ است آب میشود!
آسمان نزدیکتر از دریاست،عاشق میشود..
حتم دارم "پرواز"،بی "بال" هم میشود...
.
دیدگاه ها (۷)

#Nature

#Flower

کلیدواژه های به شدت کوچک و ساده ای دارد دوست داشتن؛ مثلا وقت...

گر به تو افتدم نظرچهره به چهره رو به رو شرح دهم غم تو رانکته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط