ساده لوحی محض است

ساده لوحی محض است.....
که‌فکر کنیم آدم‌ها به ما نزدیک میشوند
تا ما را بهتر بشناسند!!

* نیمی را باید گذاشت به حساب کنجکاوی شان..!!

خوب طبیعی است......
دوست دارند بفهمند چقدر شباهت داریم
به تصویری که آنها از ما برای خودشان
ساخته اند.

* نیم دیگر مربوط میشود به هراس های ما..!!

آنقدر از کودکی، بکن و نکن های بیجا و بی دلیل شنیده ایم
و آنقدر ما را با خودمان بیگانه بار آورده اند
که در بزگسالی قادر نیستیم
«واقعیت» خود را،همانی هستیم را
صادقانه و از صمیم قلب
به دیگران نشان دهیم!!

شده ایم تمثال مجسم خشکسالی
در یک سرزمین ممنوعه..

آنقدر کوچه پس کوچه های تنگو تاریک داریم
که هم خودمان گم میشویم هم دیگران..

چنان درگیر حفظ اغراق آمیز ظواهر
شده ایم....
که‌هیچ کس از خودش نمی پرسد:

این خود آزاری بی انتهای جنون آمیز
تا به کی؟؟!
این ترس کشنده «از دست دادن مکرر»
تا کجا؟؟!
دیدگاه ها (۱)

گاهی از دوست داشتن هایم احساس پـرواز می کنمگاهی از دلتنگی ها...

این روزها پوستم کمی نازکتر شده. این روزها طاقتم کمی بی حوصله...

میشه عاشق شد..میشه یک نفر رو دوست داشت..میشه با یک نفر ازدوا...

شاید اگر در کاباره ای می دیدمشچند شاتی مهمانش میکردم....آن ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط