پــــــارت آخــــــر:
پــــــارت آخــــــر:
$رهام$
بلاخره گذشت همه چیز امروزم بعد دوماه که از مرگ سارا میگذره میخوام بریم واسه عروسی حرف بزنیم عمو اینا که رفتن انگلیس واسه همیشه وکلی ازم عذر خواهی کردن رفتیم خونه رها اینا وقرارشد واسه دوهفته بعدش روزپنجشنبه عروسی کنیم رهامنو کشته بود اینو بگیریم ،اونو بگیریم آقا دیونم کرده بود
ولی خوب بااین کارش باعث شد عروسیمون خیلی خوب برگزارشه وخوب نیازی به تالاروباغم نبود چون پدرزن پولدار نعمتیست زیاد آقاگذشت وشد روزعروسی مسعودکچل کرد منو ازبس موهامو کشید باورکن شینیون انقدر درد نداشت که الان درد دارم خب امیرم که آهنگ گذاشتن وباپرهام یه قرای ریزی میان رفتم دنبال رها چه خشگل شده بود فرشته کوچولوی من بود فیلم بردار اومجلو وگفت _آقای هادیان لطفا پیشونی همسرتون روببوسید دست هاروبهم گره بزنید وبه سمت ماشین برید انجامش دادم انگار وقتی لبام رو پوست مثل گلش قرار گرفت بدنش لرزیدوچشاش بسته شد انگاری لذت داشت واسش رفتیم تو ماشب تا آتلیه هیشکی حرف نزد انگار هرگدوممون می خواست حرف بزنه اما زبونش نمی چرخیدکارمون توآتلیه که تموم سدرفتیم به سمت باغ وارد باغ شدیم همه اومدن استقبال ومادرم که بااون لباسای خوشگلش جذاب تراز همیشه شده بود بابا ازته دل می خندید پرهام بااون همه غرورش کلی کُلی بازی(دیونه بازی )درآورد نمی دونم چرا ازاین شرط پشیمون شدم ایکاش ازدواجمون واقعی بود قرار شدبریم وسط رقص دونفره منو رها انگار هول شده بود یا هرچی نمی دونم بهش گفتم _
چیزی شده _نه مهم نیست رهام؟؟_جانم_هی..چی_
چی می خواستی بگی؟؟!هوم_رهام درسته دختر نباید اعتراف کنه اما من د.دوس..تـدار..مم_جججاننم؟؟😓
_ببخشید عذر می خوام فراموشش کن _چیچیو فراموشش کن خانوم خانوما ،بعد سفت بغلش کردم _قرار نیست فراموشش کنم قراره تا ابد به دوست داشتنت فکر کنم عزیز ترین هدیه خدا به من_واقعا دوسم داری_آره ازحالا به بعدم شما مال منی خانم خونه ای که من آقاش باشم اوکی _بله آقای آرتیست 😜 _رهام؟؟_جان خانمم_به نظرت نفس وامیر بهم میان _آره به نظرم میتونن زوج خوبی باشن ،ولی انگار امیر قبل ماراجب این حرف باباومامان نفس حرف زده بود وقرار بود هفته بعدش برن واسه خواستگاری ،یه عشق اتفاقی بین آقای خواننده وخانم وکیل ویه عشق یک طرفه درد ناگ واسه ساراقصه انگا تو دنیا عشق های یک طرفه مث یه راه تو کویره همینقدر نامعلوم که بلاخره کجا میرسی حتی مقصدتم گم میکنی..
تموم شد...
شاید اونی می خواستم نشد اما دوسش دارم امیدوارم شمام دوست داشته باشید نظر پیشنهاد انتقادرو می پذیرم باجون ودل😊 😊 💕
$رهام$
بلاخره گذشت همه چیز امروزم بعد دوماه که از مرگ سارا میگذره میخوام بریم واسه عروسی حرف بزنیم عمو اینا که رفتن انگلیس واسه همیشه وکلی ازم عذر خواهی کردن رفتیم خونه رها اینا وقرارشد واسه دوهفته بعدش روزپنجشنبه عروسی کنیم رهامنو کشته بود اینو بگیریم ،اونو بگیریم آقا دیونم کرده بود
ولی خوب بااین کارش باعث شد عروسیمون خیلی خوب برگزارشه وخوب نیازی به تالاروباغم نبود چون پدرزن پولدار نعمتیست زیاد آقاگذشت وشد روزعروسی مسعودکچل کرد منو ازبس موهامو کشید باورکن شینیون انقدر درد نداشت که الان درد دارم خب امیرم که آهنگ گذاشتن وباپرهام یه قرای ریزی میان رفتم دنبال رها چه خشگل شده بود فرشته کوچولوی من بود فیلم بردار اومجلو وگفت _آقای هادیان لطفا پیشونی همسرتون روببوسید دست هاروبهم گره بزنید وبه سمت ماشین برید انجامش دادم انگار وقتی لبام رو پوست مثل گلش قرار گرفت بدنش لرزیدوچشاش بسته شد انگاری لذت داشت واسش رفتیم تو ماشب تا آتلیه هیشکی حرف نزد انگار هرگدوممون می خواست حرف بزنه اما زبونش نمی چرخیدکارمون توآتلیه که تموم سدرفتیم به سمت باغ وارد باغ شدیم همه اومدن استقبال ومادرم که بااون لباسای خوشگلش جذاب تراز همیشه شده بود بابا ازته دل می خندید پرهام بااون همه غرورش کلی کُلی بازی(دیونه بازی )درآورد نمی دونم چرا ازاین شرط پشیمون شدم ایکاش ازدواجمون واقعی بود قرار شدبریم وسط رقص دونفره منو رها انگار هول شده بود یا هرچی نمی دونم بهش گفتم _
چیزی شده _نه مهم نیست رهام؟؟_جانم_هی..چی_
چی می خواستی بگی؟؟!هوم_رهام درسته دختر نباید اعتراف کنه اما من د.دوس..تـدار..مم_جججاننم؟؟😓
_ببخشید عذر می خوام فراموشش کن _چیچیو فراموشش کن خانوم خانوما ،بعد سفت بغلش کردم _قرار نیست فراموشش کنم قراره تا ابد به دوست داشتنت فکر کنم عزیز ترین هدیه خدا به من_واقعا دوسم داری_آره ازحالا به بعدم شما مال منی خانم خونه ای که من آقاش باشم اوکی _بله آقای آرتیست 😜 _رهام؟؟_جان خانمم_به نظرت نفس وامیر بهم میان _آره به نظرم میتونن زوج خوبی باشن ،ولی انگار امیر قبل ماراجب این حرف باباومامان نفس حرف زده بود وقرار بود هفته بعدش برن واسه خواستگاری ،یه عشق اتفاقی بین آقای خواننده وخانم وکیل ویه عشق یک طرفه درد ناگ واسه ساراقصه انگا تو دنیا عشق های یک طرفه مث یه راه تو کویره همینقدر نامعلوم که بلاخره کجا میرسی حتی مقصدتم گم میکنی..
تموم شد...
شاید اونی می خواستم نشد اما دوسش دارم امیدوارم شمام دوست داشته باشید نظر پیشنهاد انتقادرو می پذیرم باجون ودل😊 😊 💕
۴.۷k
۱۶ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.