#روزگار

#روزگار

۲۳آبان سالروز تولد پدر عزیزم (#سید_معصوم_منتظرنژاد)هست؛ سالروز تولد پدری که ۳سال از پرکشیدنش می‌گذره.
قرار هر ساله ما این هست که شب #بیست_و_سوم_آبان خونه پدری جمع می‌شیم و کنار مادر سعی می‌کنیم داغ نبود پدر رو با یاد خوبی‌هاش و حفظ و قدر دونستن یادگاراش سپری کنیم.

اما شب بیست و سوم آبان سال هزار و چهارصد و یک با درگذشت #حاج_حسین_ادریسی مصادف شد؛ حاج حسین ادریسی که برای پدر و مادر من نه تنها فامیل، بلکه برادر و رفیق روزهای تلخ و سخت بود؛ در یک کلام اگه بخوام بگم این مرد به همراه همسر بزرگوارش به گردن خیلی از اقوام و فامیل و حتی همشهری‌ها حق دارند؛ خیلی‌ها سر سفره این خانواده‌ نشستن و تو خونشون قد کشیدن....

دنیا بدون وجود این خوبها جای موندن نیست..‌.

۲۴ آبان۱۴۰۱ وقتی که به پیکر این پدر ایستادیم به نماز جزء محدود دفعاتی بود که با خیال و دل روشن می‌خوندم:
«... #اللهم_إنا_لا_نعلم_منه_إلا_خیراً...»
وقتی تو بین جمعیت حاضر در مراسم تشییع پیکرش، به غیر از اقوام و همشهری‌ها همرزمهای پسر شهیدش رو با بدنها رنجیده از تیر و ترکش جنگ، با موهای سفید و جو گندمی دیدم؛ به دلم افتاد حتما پسر شهیدش(#شهید_محسن_ادریسی) برای خیر مقدم و پیشواز پدرش با جمعی از رفقای‌شهیدش امده.(حتما سیدمعصوم هم تو این مراسم حاضر بوده، تو این دنیا که من به یاد ندارم حاج حسین و سیدمعصوم تو جمع و مجلسی بوده باشند و کنار هم نبوده باشند!! تو مجلس عروسی و دورهمی‌های فامیل صدای شوخی این دوتا عزیز روح آدمو شاد می‌کرد.
حالا بدون اینا چقدر سخته خندیدن...)

تو مراسم تشییع وتدفین چندبار مداح برای حاج حسین #درخواست_حلالیت کرد و هر بار از جمع حاضر خواست با گفتن عبارت:《#عفوک عفوک عفوک، #عفوک_عفوک_عفوک》اعلام حلالیت کنند... نگاهی به جمع حاضر که می‌کردم خیلی‌ها رو می‌دیدم که اونها باید از این مرد و همسرش طلب حلالیت می‌کردند...

اینم #رسم_دنیاست همیشه فکر می‌کنیم دست زیر خاک کوتاست و دست زنده‌ها تواناست...
دیدگاه ها (۰)

#جبل_الصبر

#میرزا_کوچک

#هم_قسم_و_هم_هدف

#حجاب_آتش_نمیگیرد

🔰 آن شب، شیفتۀ دین پدر شدم!📝 (خاطرهٔ فرزند آیت الله حائری شی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط