خم شد چیزی از زمین برداشتباز خم شدچیزی از زمین برداشت

خم شد ،چیزی از زمین برداشت،باز خم شد،چیزی از زمین برداشت،دوباره و چند باره.نزدیک رفتم به پرسش.نگاه کرد به آتش های فراوان سپاه دشمن. فرمود:«فردا کودکانم در این بیابان،پی پناهی می دوند»
دستهایش پربود از خار های بیابان.
شب عاشـورا بود…
دیدگاه ها (۱)

"عزادارم..." 🏴به نیت فرج صاحب عزا🏴

"عزادارم..." 🏴به نیت فرج صاحب عزا🏴

عاشـورا يعني وادع آخرين خواهري خسته با برادري از جنس نور،يعن...

#واویلا_علی_العباس

به عنوان پاتنر pov: چجور پارتنری براتن جیسونگ: یه دوست پسر ک...

پارت ۱هوا مثل همیشه سرد بود،دست های کوچیک و لاغرم رو بیشتر د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط